گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
« در انواع علوم دینی » « احتجاج امام أبو محمّد حسن بن علیّ عسکريّ علیهما السّلام »
-





334 و به اسنادي که پیش از این ذکر شد (1) « در انواع علوم دینی » « احتجاج امام أبو محمّد حسن بن علیّ عسکريّ علیهما السّلام »
خداوند بر دلهاشان و بر گوشهاشان مهر نهاده و بر دیدگانشان پردهاي است » : امام حسن عسکريّ علیه السّلام در باره این آیه کریمه
فرمود: یعنی به نشانهاي علامتگذاري میشوند که هر کدام از فرشتگان وقتی به او نظر « و آنان را عذابی است بزرگ- بقره: 7
چون از ،« و بر دیدگانشان پردهاي است » ، نیز همان علائم نهند « و بر گوشهاشان » ، اندازند آنان را بشناسند چون ایمان نمیآورند
نگاه بدان چه تکلیف شدند اعراض نمودند، و از دستور قصور کردند، و از ایمان که بدان ملزم شدند جهل پیشه ساختند، و در
نهایت همچون کسانی شدند که در مقابل دو چشمشان پردهاي است، زیرا خداوند عزّ و جلّ بسی بالا و متعالی از صفات بیهودگی
و فساد و مطالبه عباد بر آنچه قهراً منع ساخته است، بندگان را نه امر به چیرگی خود نموده و نه طیّ مسیري که به اجبار صدّ نموده،
یعنی ص: 547 عذاب آخرتی که براي کافران مهیّا شده، و نیز ،« و آنان را عذابی است بزرگ » : سپس در آیه فرمود
در دنیا البتّه براي کسی که قصد اصلاح او را دارد مانند عذابی اصلاحی براي اینکه او را براي طاعت خود بیدار سازد، یا عذاب
335 - امام حسن عسکريّ علیه السّلام در روایتی دیگر همان که در آیه قبل ( استئصال تا او را براه عدل و حکمت خود قرار دهد. ( 1
آمد در باره مهر بر دلهاي کافران از حضرت صادق علیه السّلام با شرحی زیاد نقل کرده و ما بخاطر بیم از طولانی شدن این کتاب
336 - و به اسنادي که پیش از این مکرّر گذشت از امام حسن عسکريّ علیه السّلام نقل است که ( از ذکر آن صرف نظر کردیم. ( 2
آن [پروردگاري] که زمین را براي شما بستري و آسمان را بنائی ساخت و از آسمان آبی فرو آورد پس » : در باره این آیه کریمه
فرمود: زمین را مناسب « بدان از میوهها روزي براي شما بیرون آورد، پس براي خدا همتایان قرار مدهید، و خود میدانید- بقره: 22
طبع شما و سازگار جسم شما قرار داد، نه داغ و سوزان که شما را بسوزاند، و نه سرد و یخ تا شما را منجمد کند، و باد آن نه چنان
خوشبو است که از آن سر درد بگیرید و نه آنچنان بدبو که شما را اذیّت کند، و زمین نه همچون آب؛ نرم است که شما را غرق
صفحه 138 از 174
کند و نه آنچنان سخت که نتوانید در آن خانه بنا کنید و قبر حفر کنید، بلکه خداوند عزّ و جلّ آن مقدار ص: 548
صلابت و سختی در آن نهاده که براي شما نافع بوده تا بتوانید خود و ساختمانهایتان را بر آن نگه دارید و در آن خاصیّتی قرار داده
تا براي خانه سازي و حفر قبر؛ و منافع بسیار دیگر براي شما مناسب باشد، پس بدین خاطر زمین را براي شما همچون بستر گردانیده
است، سقفی که ماه و آفتاب و ستارگانش را « سقف » در این آیه « بناء » مراد از « و آسمان را بنایی ساخت » : است، ( 1) سپس فرموده
یعنی بارانی که از بالا فرو « و از آسمان آبی فرو آورد » : به خاطر منافع شما در حرکت و چرخش درآورده است، سپس فرموده
میفرستد تا به قلّههاي کوه و تپّه و قعر درّهها برسد سپس این باران را به صورتهاي مختلف، ریز و تند، درشت و شدید و نم نم
درآورد تا زمینها این بارانها را در خود فرا گیرد و این باران را یک جا نازل نفرمود که در این صورت تمام زمینها، درختان، کشت
یعنی از آنچه از زمین « پس بدان از میوهها روزي براي شما بیرون آورد » : و زرع و میوههاي شما نابود میشد. و اینکه فرموده
یعنی از بین بتهایی که ،« پس براي خدا همتایان قرار مدهید » : میروید، براي شما رزق و روزي قرار داد، و در آخر آیه فرمود
که آن بتها قادر به عطاي « و خود میدانید » ، ص: 549 عاري از عقل و شنوایی و بینایی و توانایی انجام کاري هستند
و» : 337 - و به اسناد گذشته نقل است: امام حسن عسکريّ علیه السّلام در باره آیه ( این نعماتی که خداوند به شما داده نیستند. ( 1
فرمود: امّی منسوب « برخی از آنان امّی هستند که از کتاب ندانند مگر آرزوهاي بیهوده [و تنها گمانهایی در سر پرورانده]- بقره: 78
مراد ،« از کتاب نمیدانند » ، به مادرش میباشد، یعنی همان طور که از شکم مادرش خارج شده، نه خواندن و نه نوشتن میداند
یعنی جز همان که « مگر آرزوهاي بیهوده » ، کتابی است که از آسمان نازل شده نه کتاب دروغین، ولی تمیز بین آن دو را نمیدهند
و تنها » ، برایشان خوانده میشود و میگویند: این کتاب و کلام خدا است، و اگر خلاف آن خوانده شود هیچ تشخیص نمیدهند
یعنی تنها مطالبی که رؤسایشان بر گوششان از تکذیب محمّد صلّی اللَّه علیه و آله در نبوّت او و امامت ،« گمانهایی در سر پرورانده
پس » ، علیّ علیه السّلام سرور عترت او خواندهاند، و آنان فقط تقلید سران را میکنند با اینکه تقلید پیشوایان بر آنان حرام شده بود
واي بر آنان که کتاب را به دست خود مینویسند، آنگاه میگویند این از جانب خداست تا با آن بهایی اندك بستانند، پس واي بر
1) حضرت ) ص: 550 .« آنان از آنچه با دست خویش نوشتند و واي بر آنان از آنچه به دست میآورند- بقره: 79
فرمود: اینان قوم یهود بودند، سرخود صفتی که پنداشته بودند مربوط به محمّد است نوشتند در حالی که آن خلاف ویژگیهاي آن
حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: این خصوصیّت پیغمبر آخر الزّمان است: او فردي قد بلند، تنومند با شکمی بزرگ،
گردن ستبر، ریش قرمز (یا: سفیدي در موي سر) است- در حالی که آن حضرت خلاف آنها بود- و اینکه: او پانصد سال پس از
این زمان خواهد آمد، و از گفتن این بافتهها تنها قصد ابقاي ریاست خود بر آن ضعفا و تداوم نفوذ بر آنان را داشتند، و نفس خود
را از زحمت خدمت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و خدمت علیّ و أهل بیت و خاصّان او باز میداشتند، پس خداوند عزّ و جلّ
یعنی واي بر آنان از ذکر این « پس واي بر آنان از آنچه با دست خویش نوشتند و واي بر آنان از آنچه به دست میآورند » : فرموده
صفات تحریفشده مخالف با صفت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و علیّ علیه السّلام، شدّت عذاب در بدترین مکانهاي جهنّم براي
همان شدّت عذاب براي بار دوم اضافه به مرتبه نخست میباشد، از آن اموالی که اخذ میکنند وقتی « و واي بر آنان » ، ایشان باد
عوام خود را بر کفر به محمّد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و انکار وصیّ و برادر او علیّ بن أبی طالب علیه السّلام ولیّ خدا؛ ثابت
1) سپس آن حضرت فرمود: مردي به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: اگر این مردم یهودي ) داشتند. ص: 551
از تورات فقط همان که از علماي خود میشنوند نمیدانند بنا بر این راهی جز همان برایشان باقی نمیماند، پس چطور خداوند
ایشان را به تقلید کردن و قبول از علماي خود سرزنش نموده، و مگر نه این است که عوام یهود همچون عوام ما تقلید علماي خود
میکنند؟ حضرت فرمود: میان عوام و علماي ما و عوام و علماي یهود از یک جهت فرق و تفاوت است و از جهتی برابري. امّا از
جهتی که آن دو با هم برابرند این است که خداوند؛ عوام ما را به تقلید از علماي خود همان طور مذمّت کرده که عوام و علماي
صفحه 139 از 174
یهود را سرزنش، و امّا از جهت افتراق ایشان نه. آن مرد گفت: اي زاده رسول خدا، این مطلب را برایم بیان فرمایید. حضرت علیه
السّلام فرمود: بتحقیق عوام یهود صریحاً از کذب علماي خود و اکل حرام و رشوه و تغییر احکام از واجبات آن با شفاعت و عنایت
و تملّق و چاپلوسی با خبر بودند و با تعصّب شدیدي که آنان را از دینشان جدا کرده بود ایشان را شناخته بودند و اینکه الاحتجاج،
ج 2، ص: 552 آنان هر گاه تعصّب بخرج دهند حقوق همانها که بر ایشان متعصّب میشوند زایل میسازند، و اموال را به ناروا
دهند، و بخاطر همانها بدیشان ظلم کردند، و نیک دانسته بودند که علماي ایشان دست به حرام میبرند، و به ناچار با معارف قلوب
خود به این نکته پی برده بودند کسی که رفتارش مانند علماي ایشان باشد فاسق است و جایز نیست بخاطر خدا تصدیق شود و نه
بعنوان واسطه میان خلق و خدا، پس بخاطر اینکه تقلید کسانی را نمودند که آنان را شناخته بودند و افرادي که دانسته بودند؛ قبول
خبرشان، و تصدیق حکایتشان، و عمل به مطالبی که به ایشان میرسد از افرادي که ندیدهاند جایز و روا نیست، و واجب است که به
خودشان فرو رفته و در باره امر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نیک بیندیشند، چرا که دلائل آن حضرت آشکارتر از آن است که
مخفی بماند، و مشهورتر از آن است که برایشان آشکار نگردد. ( 1) و این چنین است عوام امّت ما؛ هر گاه از علماي خود فسق
ظاهر، و تعصّب شدید و هجوم بر حطام دنیا و حرام آن را دریافتند، و نیز دیدند آنان بجاي اصلاح طرفداران خود؛ کمر به نابودي
ایشان بستهاند، و با اینکه به خواري و اهانت شایستهترند مورد ص: 553 احسان و نیکوکاري طرفداران خود واقع
میشوند، در یک چنین اوضاعی هر کدام از عوام ما از چنان فقهایی تقلید کند درست همانند یهودي خواهند بود که مشمول ذمّ
خداوند بواسطه تقلید از فقیهانی فاسق خود شدند، پس هر فقیهی که مراقب نفسش بوده و حافظ دین خود است و با نفس خود
مخالف است و مطیع امر مولی میباشد، بر عوام است که از چنین فقیهی تقلید کنند، و این شرائط تنها مشمول برخی از فقهاي شیعی
میگردد نه تمامشان، زیرا از هر که مرتکب عملی قبیح و فاحش همچون فقهاي فاسق عامه گردد؛ مطلبی که از ما میگویند را قبول
نکنید، و حرمتشان را نگه ندارید، و هر آینه بسیاري از مطالب منقول از ما دستخوش تخلیط شده، زیرا فاسقان گوش به کلام ما
میدهند و از سر جهل تمام آن را تحریف میکنند، و از کمی شناختی که دارند مطالب را بر غیر آن مینهند، و جماعت دیگري نیز
از سر عمد بر ما دروغ بندند تا از حطام ناچیز دنیا وسیلهاي بدست آرند تا همان؛ شعلههاي آتش جهنّم را بر ایشان بیفزاید. ( 1) و
گروهی از دشمنان مذهبند که قادر به قدح ما نیستند، برخی از علوم صحیح ما را میآموزند و آن را به شیعیان ما میرسانند، و از ما
نزد دشمنان عیبجویی میکنند، و چندین برابر آن دروغ و چندین برابر آن اکاذیب بر ما میافزایند که ما از همه آنها پاك و بري
ص: 554 هستیم، ولی مع الأسف شیعیان تسلیم ما آن را میپذیرند بر اینکه آن از علوم و دانش ما است، پس گمراه
شده و دیگران را به بیراهه کشند، و زیان و ضرر این افراد بر شیعیان ضعیف ما از لشکر یزید بر حسین بن علیّ علیهما السّلام و
أصحاب آن حضرت بیشتر است، زیرا آنان هم روح را بتاراج میبرند و هم اموال را به غارت. و این گروه از علماي سوء ناصبی
مذهبی هستند که خود را بظاهر از موالی ما و دشمن اعداء ما میشمارند، و شکّ و شبهه را بر شیعیان ضعیف ما وارد نموده و
گمراهشان میسازند و مانع ایشان از رسیدن به مقصد حقّ میگردند، البتّه خداي تعالی از قلب هر کدام از این عوام دریابد که او
هیچ قصدي جز نگهداري دین و تعظیم ولیّ خود ندارد این چنین فردي را هرگز در دست افراد ظاهر فریب کافر رها نسازد، بلکه
مؤمنی را برایش برانگیزد تا او را به راه صواب آگاه سازد، سپس خداوند همو را توفیق پذیرش خود سازد، پس خداوند با این کار
خیر دنیا و آخرت را براي او جمع میکند، و براي کسی که او را گمراه نموده لعن دنیا و عذاب آخرت را گرد میآورد. ( 1) سپس
اشرار علماي امّتم، همه را از من گمراه میسازند، دزدان راههاي منتهی به ما » : فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود
میباشند، افرادي که نامهاي ما را بر مخالفانمان مینهند، و انداد و همتایانمان را ملقّب به لقب ما میسازند، بر ایشان صلوات فرستند
ص: 555 هر چند به لعن شایستهترند، و ما را لعن میکنند در حالی که ما لبریز و غرقه کرامات خداوندي هستیم، و
سپس فرمود: فردي از أمیر المؤمنین .« با صلوات خداوند و فرشتگان مقرّب بر ما از صلوات ایشان بر خود بینیاز و مستغنی هستیم
صفحه 140 از 174
علیه السّلام پرسید: بهترین خلق خدا پس از امامان هدایت و چراغهاي تاریکی کیست؟ فرمود: علما؛ البتّه اگر به صلاح رسیده
باشند. پرسید: پس از ابلیس و فرعون و نمرود، و بعد از جماعتی که اسامی شما را بر خود مینهند و گروهی که خود را ملقّب به
القاب شما میکنند و امکنه شما را تصرّف کرده و در ممالک شما حاکم میشوند؛ اشرار خلق خدا کیانند؟ فرمود: علما وقتی به
خدا و لعنتکنندگان » : فساد افتند، اینان اباطیل را ظاهر میسازند و حقایق را کتمان میکنند، و در باره ایشان خداوند فرموده
-338 و به اسنادي که قبلًا ذکر شده از یوسف بن محمّد بن (1) .« لعنتشان میکنند. مگر آنان که توبه کردند- بقره: 160 و 159
زیاد؛ و علیّ بن محمّد بن- سیّار نقل است که آن دو گفتند: به امام حسن پدر حضرت قائم علیهما السّلام عرض کردیم: الاحتجاج،
ج 2، ص: 556 عدّهاي نزد ما میپندارند که هاروت و ماروت دو فرشتهاي بودند که وقتی عصیان بنی آدم بسیار شد ملائکه آن دو
را برگزیدند، و خداوند آن دو فرشته را با فرشته سومی به دنیا فرو فرستاد، و آن دو مجذوب زهره شدند و خواستند با او زنا کنند و
شراب خوردند و آدم کشی کردند و خداوند آنان را در بابل عذاب فرمود و جادوگران؛ از آن دو سحر و جادو میآموختند و
خداوند آن زن را مسخ کرده به صورت این ستاره یعنی زهره درآورد. ( 1) امام علیه السّلام فرمود: پناه بر خدا از این سخنان! بتحقیق
از فرمان خداوند » : فرشتگان الهی در پرتو الطاف خداوند معصوم و محفوظ از کفر و اعمال زشتند، خود در بارهاشان فرموده
و او راست هر که در آسمانها و زمین است، و آنان که » : و فرموده ،« سرپیچی نمیکنند و آنچه امر شدهاند انجام میدهند- تحریم: 6
نزد اویند (یعنی فرشتگان) از پرستش وي گردنکشی و بزرگ منشی نمیکنند و خسته و مانده نمیشوند. شب و روز خداي را به
بلکه [آن فرشتگان] بندگانی » : و نیز در باره ملائکه فرموده ،« پاکی میستایند و سستی نمیکنند- انبیاء علیهم السّلام: 20 و 19
گرامیاند. که به گفتار بر او پیشی نگیرند و آنان به فرمان او کار میکنند آنچه را پیش روي آنهاست و آنچه را واپس آنهاست
میداند و جز براي ص: 557 کسانی که او پسندد و خشنود باشد شفاعت نمیکنند و از ترس او بیمناکند- انبیاء
بنا به گفته ایشان خداوند فرشتگان را خلفاي خود در زمین قرار داده و آنها همچون انبیاء در دنیا و مانند ،« علیهم السّلام: 26 تا 28
ائمّه میباشند، در این صورت آیا از انبیاء و ائمّه قتل نفس و زنا و شرب خمر سر میزند؟! ( 1) سپس فرمود: مگر نمیدانی که
و» : خداوند دنیا را از وجود پیامبر یا امامی از جنس بشر باقی نگذاشته؟ مگر این آیه را نخواندهاي که [به رسول خود] میفرماید
،« پیش از تو ما کسی را نفرستادیم- یعنی به سوي خلق- مگر مردانی که از أهل شهرها که بدیشان وحی میکردیم- یوسف: 109
پس خود خبر داده که هیچ فرشتهاي را به زمین مبعوث نفرموده تا ائمّه و حاکمان باشند، و فقط آنها را به سوي پیامبران الهی ارسال
کرده. آن دو گفتند: به آن حضرت علیه السّلام عرض کردیم: پس با این بیان دیگر ابلیس ملک و فرشته نبوده است. فرمود: نه،
و یاد آر آنگاه که به فرشتگان گفتیم که آدم را سجده کنید؛ » : بلکه از جنّ بوده! مگر شما دو نفر این آیه را نشنیدهاید که فرموده
و اجنّه را » : پس خود خبر داده که او از جنّ بوده، و در این آیه فرمود ،« پس سجده کردند مگر ابلیس که از جنّ بود- کهف: 50
ص: 558 و امام علیه السّلام فرمود: پدرم از .« پیش از آن از آتش سوزان بیدود و نفوذکننده آفریدیم: حجر: 27
جدّش رضا از پدران گرامش از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله برایم حدیث میکردند که آن حضرت فرموده: بیشکّ خداوند ما
گروه آل محمّد را برگزید، و انبیاء را انتخاب کرد، و فرشتگان مقرّب را اختیار نمود، و این گزینش با توجّه به این مطلب بود که
آنها کاري نخواهند کرد که بموجب آن از ولایت او خارج شده و از حفاظتش باز مانند، و از زمره افرادي که مستحقّ عذاب و
نقمت او هستند درآیند. آن دو گفتند: به آن حضرت عرض کردیم: از حضرت علیّ علیه السّلام براي ما نقل شده: وقتی رسول خدا
صلّی اللَّه علیه و آله امامت آن حضرت را اعلام فرمود، خداوند ولایت او را بر هزاران هزار از فرشتگان عرضه داشت ولی آنان قبول
نکردند و بدین خاطر پروردگار آنها را به قورباغه مسخ فرمود. حضرت فرمود: پناه بر خدا! اینان بر ما دروغ و افترا میبندند،
فرشتگان؛ رسولانی مانند سایر انبیاي الهی به خلق میباشند، آیا از آنان کفر سر میزند؟ گفتیم: نه. فرمود: ملائکه نیز همین طور
339 - و به اسناد گذشته نقل است که همان دو نفر ( هستند، بتحقیق قدر و مرتبه ملائکه عظیم و امرشان بسیار با جلالت است. ( 1
صفحه 141 از 174
گفتند: در مجلس امام حسن پدر ص: 559 حضرت قائم علیهم السّلام حضور یافتیم، در آنجا یکی از أصحاب به
آن حضرت عرض کرد: یکی از برادران شیعه نزد من آمد، او مبتلا به جهالت عامه شده و آنان او را در مسأله امامت آزموده و قسم
آیا معتقد هستی که فلانی پس » : میدهند، چه کند تا از دستشان نجات یابد؟ من به او گفتم: مگر چه میگویند؟ گفت: میگویند
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله امام است؟ و من چارهاي جز گفتن آري ندارم و گر نه مرا به باد کتک میگیرند، وقتی گفتم
از انعام بود که شامل شتر و گاو و « نعماً » و قصدم گفتن « نعم » : پس من هم بدیشان گفتم ،« بخدا سوگند » : میگویند بگو « آري »
یعنی: صرف نظر کرد از فلان کار، زیرا آنان پی نخواهند برد و تو ،« ولّی » تو بگو « و اللَّه » گوسفند میشود. گفتم: اگر گفتند بگو
و ها را در آن آشکار کن؛ چه کنم؟ گفتم: « و اللَّه » جان سالم بدر بري. پس بمن گفت: اگر بصورت واضح از من خواستند بگویم
و ها را رفع بده (و خداوند)، زیرا در صورت عدم خفض (جرّ ص: 560 لغت یا همان کسر دادن به هاء « و اللَّه » بگو
در اثر اضافه شدن به واو) یمین شمرده نمیشود، پس آن دوست مؤمنم رفت و پس از مدّتی نزد من آمده و گفت: همان مطالب را
بر من عرضه داشته و مرا قسم دادند، و همان طور که تو گفتی عمل کردم. امام حسن عسکريّ علیه السّلام بدو فرمود: تو مشمول
خداوند براي رفیق تو به ،« راهنماي به خیر همچون انجام دهنده آن است » : همان فرمایش رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله هستی که
جهت تقیّهاي که نمود به شمار افرادي از شیعیان و موالیان و دوستاران ما که تقیّه را بکار بستهاند براي او حسنه مکتوب فرموده، و به
تعداد افرادي که تقیّه را ترك گفتهاند نیز حسنه نوشته است، کمترین آن حسنه اگر با گناهان صد سال روبرو شود همه آمرزیده
340 - و به اسنادي که پیش از این مکرّر گذشت از ( شود، و براي تو به جهت این راهنمایی و ارشاد همانند او حسنه خواهد بود. ( 1
امام حسن عسکريّ علیه السّلام نقل است که فرمود: آشناترین مردم به حقوق برادرانش و کوشاترین ایشان به اداي آن حقوق از
بالاترین قدر و مرتبه نزد خداوند برخوردار است، و هر که در دنیا براي برادران خود تواضع کند او نزد خداوند از جمله صدّیقان و
از شیعیان علیّ علیه السّلام خواهد بود، و روزي پدر و پسري از برادران مؤمن أمیر المؤمنین علیه السّلام نزد او آمدند، آن حضرت
ص: 561 در حضور آن دو برخاسته و ضمن احترام و اکرام از ایشان آن دو را در صدر مجلس نشاند، و خود کنار
این دو جلوس فرمود، سپس دستور شام داد و حاضر شد پس آن دو از آن غذا خوردند، سپس قنبر طشت و پارچی چوبی و حولهاي
براي خشک کردن آورد و تا خواست از آن پارچ آب بر روي دست آن مرد بریزد آن حضرت از جا جسته و پارچ را گرفت تا
خود بر دستان آن دوست آب بریزد، با دیدن این صحنه آن مرد صورت به خاك غلطانده و گفت: ( 1) اي أمیر المؤمنین، خدا مرا
بنشین و دستانت را بشوي، زیرا خداوند عزّ و جلّ تو را میبیند در حالی » : میبیند و شما بر دستان من آب میریزید؟! حضرت فرمود
که برادري که هیچ امتیاز و فضیلتی بر تو ندارد به تو خدمت میکند و خداوند بواسطه این خدمت؛ خادمان او را در بهشت مساوي
با ده برابر عدد مردم دنیا و بر همان حساب در نفرات مناطق و ممالکی که در آنجا است قرار دهد. پس آن مرد نشست و حضرت
علیّ امیر المؤمنین علیه السّلام بدو فرمود: تو را قسم به حقّ بزرگ من که نیک آن را میشناسی و بدان احترام میگذاري؛ و سوگند
به تواضعت ص: 562 براي خدا که به همان سبب شما دو تن بخاطر آن جزا داد و مرا بدان ستود، تو را بدان خدمتی
که برایت نمودم شرافت بخشید، از تو میخواهم وقتی دستان خود را با آرامش شستی همان گونه بشویی که انگار قنبر بر دستان تو
آب میریزد! آن مرد نیز همان کار را انجام داد. ( 1) پس از اتمام کار آن حضرت پارچ را به محمّد ابن حنفیّه داده و فرمود: اي
فرزندم، اگر فرزند این مرد بتنهائی نزد من بود باز هم من روي دستش آب میریختم، ولی خداوند امتناع دارد از اینکه میان پسر و
پدر- وقتی هر دو در یک مجلس بودند- مساوي رفتار شود کند بلکه پدر بر روي دستان پدر آب میریزد و پسر بر پسر، پس
محمّد ابن حنفیّه بر دستان پسر آب ریخت. سپس امام حسن عسکريّ علیه السّلام فرمود: پس هر که در این خصلت از علیّ علیه
السّلام تبعیّت و پیروي نماید او یک شیعه حقیقی است. ص: 563
«- صلوات اللَّه علیه و علی آبائه الطّاهرین -» « احتجاج حضرت حجّت امام قائم، مهدي منتظر، صاحب الزّمان »
صفحه 142 از 174
-341 سعد بن عبد (1) «- صلوات اللَّه علیه و علی آبائه الطّاهرین -» « احتجاج حضرت حجّت امام قائم، مهدي منتظر، صاحب الزّمان »
اللَّه گوید: گرفتار یک ناصبی مذهب شدم که در منازعه عقیدتی بسیار سخت گیر بود، باري پس از اتمام مناظره به من گفت: واي
بر تو و بر یارانت! شما گروه رافضیان زبان به طعن مهاجرین و انصار میگشائید و منکر محبّت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بر
ایشان هستید، پس صدّیق کسی است که بسبب سبقتش در اسلام فوق تمام صحابه است، مگر نمیدانید که رسول خدا صلّی اللَّه
علیه و آله تنها بدین خاطر با او به غار رفت که آنچه بر خود هراس داشت بر او نیز همان داشت، و نیز براي آنکه میدانست او
خلیفه امّتش خواهد شد، و با این کار خواست همان طور که جان خود را حفظ میکند او را نیز محافظت فرماید، تا مبادا اوضاع و
احوال دین پس از او مختل شود و اسلام منتظم باشد، و اینکه علیّ علیه السّلام را در فراش خود گماشت براي این بود که نیک
میدانست اگر او کشته شود اوضاع دین مختل نمیشود، چرا که در میان صحابه جایگزین او موجود است، و به هر جهت توجّهی به
1) سعد گوید: من جوابهایی به این کلام او دادم ولی مجابش نکرد. سپس گفت: اي گروه ) قتل او نکرد. ص: 564
رافضیان شما معتقدید که اوّلی و دوم از أهل نفاق بودهاند، و در اثبات آن استدلال به شب عقبه میکنید. سپس به من گفت: بگو
ببینم آیا اسلام آن دو از سر طوع و رغبت بود یا کراهت و اجبار؟ من نیز از پاسخ بدان احتراز نموده و در دل گفتم: اگر بگویم از
سر طوع و رغبت بوده میگوید: در این صورت ممکن نیست که ایمان آن دو از سر نفاق بوده باشد، و اگر بگویم از سر اکراه و
اجبار بوده، که در آن زمان هنوز اسلام نیرو و قوّتی نگرفته بود که اسلام آن دو از سر زور و اجبار بوده باشد، پس بدون هیچ
پاسخی از نزد این فرد مخاصم مراجعت نمودم در حالی که از غصّه نزدیک بود جگرم پاره پاره شود، پس از آن دست به قلم برده
و در طوماري اقدام به نوشتن بیش از چهل مسأله غامض و مشکلی که جوابش را نمیدانستم نمودم، و با خود گفتم آن را از احمد
بن اسحاق که مصاحب مولایمان امام حسن عسکريّ علیه السّلام است پرسش کنم، بهمین جهت بدنبال او رفتم ولی او رفته بود، من
1) به من گفت: با من به ) نیز بدنبال او رفته و در مکانی به او رسیدم، و حال خود را برایش باز گفتم. ص: 565
سامرّا بیا تا آن مسائل را از مولایمان امام حسن عسکريّ علیه السّلام بپرسیم. پس با او به سامرّا رفته تا اینکه رسیدم به درب منزل
مولایمان علیه السّلام، اجازه ورود به منزل را گرفتیم و آن حضرت اجازه فرمود، ما نیز داخل سرا شدیم و احمد بن اسحاق با خود
انبانی داشت که آن را با یک عباي طبري پوشانده بود، و در آن حدود یک صد و شصت بسته دینار و درهم بود، و سر هر کیسه را
صاحبش مهر زده بود، باري وقتی ما داخل شده و دیدگانمان بر آن حضرت افتاد، سیماي او همچون ماه بدر میدرخشید، و بر
زانوي آن حضرت پسر بچّهاي نشسته بود که در نیکویی و زیبایی همچون ستاره مشتري بود و بر سر او دو زلف بود، و در مقابل او
اناري از طلا مزیّن به نگین و جواهرات گرانبها بود که یکی از سران بصره به او اهدا کرده بود، و در دست مبارك او (امام عسکريّ
علیه السّلام) قلمی بود که مطالبی را بر کاغذي مینوشت، و هر بار که قصد نوشتن را میفرمود آن پسر بچّه دست او را میگرفت و
، آن حضرت نیز آن انار طلایی را رها میساخت تا بدنبال آن رود و آن حضرت بتواند کتابت خود را انجام بدهد. الاحتجاج، ج 2
1) سپس احمد بن اسحاق عباي طبري را گشود و انبان سر بمهر خود را در مقابل امام عسکريّ علیه السّلام نهاد. ) ص: 566
مولایمان به پسر بچّه نگریسته و فرمود: مهر از هدایاي شیعیان و دوستان خود بردار. او گفت: مولاي من! آیا جایز است دستی پاك
و مطهّر به هدایا و اموالی آلوده دراز شود؟! سپس ادامه داد: اي ابن اسحاق! محتویات انبان را بیرون آور تا من حلال و حرام آن را
جدا کنم، سپس اوّلین کیسهاي که خارج ساخت آن پسر بچّه گفت: این مال فلانی از فلان محلّه در قم شامل شصت و دو دینار
است که چهل و پنج دینار آن مربوط به بهاي فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود به ارث برده و چهارده
دینار آن مربوط به بهاي هفت جامه و سه دینار آن مربوط به اجاره دکّانها است. مولایمان امام عسکريّ علیه السّلام فرمود: راست
گفتی پسر جان! اکنون آن مرد را راهنمایی کن که حرام آن کدام است. پسر بچّه گفت: در این مسکوکات دیناري است منسوب به
صفحه 143 از 174
شهر ري (رازي) که تاریخ آن فلان سال است که نصف نقش آن محو شده و سه قطعه طلاي آملی بوزن یک دانق و نیم در این
کیسه میباشد، که این مقدار از آن حرام است، و علّت تحریم آن این ص: 567 است که صاحب آن در فلان سال
و فلان ماه به یکی از همسایگان بافنده خود یک من و یک چارك نخ داده که آن را ببافد، و مدّت زمان زیادي از آن گذشت تا
اینکه دزدي آن را به سرقت برد و بافنده خبر دزدي را به او رسانید ولی او قبول نکرد و تصدیقش ننمود و غرامت آن را یک من و
نیم نخ باریکتر از وي بازستانده است و از آن جامهاي بافته که این دینار و آن قطعه طلاي آملی بهاي آن است، و چون سر کیسه را
باز کرد در آن دینار و طلاي آملی را همان گونه که گفته بود یافت، سپس کیسه دیگري را باز کرد. ( 1) آن پسر بچّه گفت: این
کیسه متعلّق به فلانی از فلان محلّه قم است، و مسکوکات آن پنجاه دینار است و در خور ما نیست که دستانمان را بدانها نزدیک
کنیم. گفت: براي چه؟ گفت: زیرا این سکّههاي طلا بهاي گندمی است که آن گندم متعلّق به صاحب آن و تعدادي زارع است،
ولی او سهم خود را با پیمانه تمام برداشته امّا سهم زارعان دیگر را با پیمانه ناتمام داده است- در اینجا مولایمان امام عسکريّ علیه
السّلام فرمود: پسر جان راست گفتی!. سپس افزود: اي پسر اسحاق، این کیسهها را برداشته و به صاحبان آنها برسان یا الاحتجاج،
ج 2، ص: 568 سفارش به رساندن آنها بکن، زیرا ما نیازي بدانها نداریم. سپس گفت: جامه آن پیرزن را بیاور. ( 1) احمد بن اسحاق
گوید: آن لباس در جامهدانی بود که من فراموشش کرده بودم و تا احمد بن اسحاق رفت آن جامه را بیاورد مولایمان امام عسکريّ
علیه السّلام نظري به من انداخته و فرمود: اي سعد تو براي چه آمدي؟ گفتم: احمد بن اسحاق مرا تشویق به زیارت شما نمود، امام
فرمود: پس سؤالاتی که قرار بود از من بپرسی چه؟! گفتم: آنها نیز بر حال خود باقی است، فرمود: آنها را از نور دیدهام- و با دست
مبارکش به آن پسر بچّه اشاره فرمود- هر چه میخواهی بپرس، گفتم: اي مولاي ما و اي فرزند مولاي ما! براي ما نقل است که:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله مسئولیت طلاق همسران خود را بر عهده أمیر المؤمنین علیه السّلام نهاد، تا جایی که در روز جمل به
دنبال عائشه فرستاده و به او فرمود: تو با این فریب و نیرنگی که نمودي اسلام را در معرض هلاکت قرار داده و از جهالت فرزندان
خود را به لب تیغ نشاندي، اگر ص: 569 امتناع کنی تو را طلاق گویم!. حال؛ شما اي مولاي من بفرمایید که معنی
طلاقی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله حکم آن را به أمیر المؤمنین علیه السّلام واگذار فرموده بود چیست؟ ( 1) فرمود: خداي
تعالی قدر و مرتبه همسران پیامبر را بزرگداشته و ایشان را مشرّف به امّ المؤمنینی نمود، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود:
اي أبو الحسن! این شرف براي آنان تا زمانی که بر طاعت خدایند باقی است، پس هر کدامشان بعد از من با شورش بر تو از فرمان
حقّ سر بر تافت او را از همسران طلاق بده و شرف امّ المؤمنینی را از او ساقط ساز. سپس پرسیدم: بفرمایید مراد از آن فاحشه
فرمود: مراد از آن فاحشه ؟«1» مبیّنهاي که در صورت ارتکاب؛ شوهر حقّ دارد که زن را در ایّام عدّهاش از خانه خارج سازد چیست
مساحقه است نه زنا، زیرا در صورت ارتکاب زنا بر او حدّ جاري شود، و مردي که میخواسته با او ازدواج کند نبایستی بخاطر
اجراي حدّ از ازدواج با او امتناع ورزد، و اگر کسی مرتکب مساحقه شود باید سنگسار گردد، و ص: 570 سنگسار
شدن خواري است، و هر که را خداوند امر به رجم او کرده باشد او را خوار ساخته است و شایسته نیست هیچ کس با وي نزدیکی
پایپوش خویش بیرون کن، » : نماید. ( 1) سپس پرسیدم: اي زاده رسول خدا! در این فرمایش خداوند به پیامبرش موسی علیه السّلام
بفرمایید که جنس آن (نعلین) از چه بوده زیرا فقهاي فریقین میپندارند آن از پوست « که تو در وادي مقدّس طوي هستی- طه: 12
مردار بوده؟ (و به همین خاطر امر به درآوردن آن شد). حضرت فرمود: هر که چنین گوید به موسی افترا بسته و او را در نبوّتش
جاهل فرض کرده، زیرا مطلب از دو حال خارج نیست: یا نماز موسی در آن پایپوش جایز بوده یا نه، اگر جایز بوده، پس پوشیدن
آن براي موسی در آن بقعه نیز روا بوده، هر چند آن بقعه مقدّس و مطهّر بوده باشد، و اگر اصل نماز در آن ناروا بوده لازم آید که
موسی حلال و حرام را نشناخته، و ندانسته که نماز در چه لباسی جایز است و در چه جامهاي جایز نیست، و این خود کفر است.
پرسیدم: مولاي من! تأویل آن را بفرمایید؟ فرمود: زمانی که موسی علیه السّلام در وادي مقدّس بود عرضه داشته: خدایا من محبّت
صفحه 144 از 174
ص: 571 خود را براي تو خالص ساختم و قلب خود را از غیر تو شستم- و او خانوادهاش را بسیار دوست میداشت-
اگر ؛«1» یعنی: محبّت خانوادهات را از قلب خود قطع کن « نعلین را از پاي درآور- طه: 12 » : پس خداوند تبارك و تعالی بدو فرمود
با « کهیعص » واقعاً محبّت و دوستی تو براي ما خالص است و قلبت از میل به غیر من شستشو داده شده است!. پرسیدم: مرا از تأویل
خبر بفرمایید؟ ( 1) فرمود: این حروف از اخبار غیب است، خداوند بنده خود زکریّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را براي محمّد
صلّی اللَّه علیه و آله نقل فرمود، و داستانش از این قرار بود که زکریّا علیه السّلام از پروردگارش خواست که نامهاي پنجگانه را به
او بیاموزد، پس جبرئیل نازل شده و آنها را بدو آموخت، و زکریّا را رسم بر این بود که هر گاه یاد محمّد و علیّ و فاطمه و حسن
علیهم السّلام میافتاد اندوهش برطرف میشد و گرفتاریش زایل میگشت، ولی هر گاه نام مبارك حسین علیه السّلام را ذکر
میکرد بغض و اندوه گلویش را میگرفت و میگریست و نفسش بند میآمد. روزي عرضه داشت: بار إلها! چرا وقتی نام آن چهار
بزرگوار را یاد میکنم با ذکر نام ایشان تسلیت یافته و اندوهم بر طرف میشود، ولی بمحض یاد حسین سرشک غم از الاحتجاج،
،« کهیعص » : ج 2، ص: 572 دیدگانم روان شده و نالهام بلند میشود؟! پس خداوند این گونه او را از قصّهاش باخبر ساخته و فرمود
« ع» همو که به حسین ظلم میکند، و « یزید » است، و یاء « هلاك شدن عترت » است، و حرف هاء « کربلا » پس حرف کاف نام
و مقاومت او است. زکریّا بمحض شنیدن آن فرمایشات تا سه روز نمازگاه خود را ترك « صبر » است، و صاد « عطش و تشنگی »
نگفت و مانع مردم از ورود بدان جا شد، و پیوسته زار زار گریست و نالید، و نوحه او چنین بود: ( 1) خدایا! آیا بهترین فرد خلقت را
به مصیبت اولادش دردمند میسازي؟! خدایا! مگر این مصیبت را در آستان او نازل میکنی؟! خدایا! مگر جامه این مصیبت و اندوه
را بر علیّ و فاطمه میپوشانی؟! خدایا! آیا اندوه و درد این مصیبت را بر ساحت آن دو نازل میکنی؟! سپس عرضه داشت: خدایا!
فرزند پسري روزيام فرما تا در کهنسالی دیدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شیفته او گردان، آنگاه مرا بواسطه آن همچنان که
1) پس خداوند نیز یحیی را ) محمّد حبیب خود را دردمند ساختی سرا پاي وجودم را دردمند ساز! ص: 573
روزياش ساخته و زکریّا را بدو دردمند نمود. و ضمناً مدّت بارداري یحیی همچون حسین شش ماه بود. پرسیدم: مولاي من!
بفرمایید چه چیزي مردم را از انتخاب امام براي خود ممنوع ساخته؟. فرمود: گزینش امام مصلح یا فاسد؟ گفتم: امامی مصلح. فرمود:
آیا امکان دارد منتخب اینان بر مفسد قرار گیرد؛ زیرا هیچ کس از درون دیگري مطّلع نیست که صلاح است یا فساد؟ گفتم: آري
ممکن است. فرمود: علّت همین میباشد، آیا برایت علّت دیگري بیاورم تا عقلت آن را بپذیرد؟ گفتم: آري. فرمود: بگو ببینم،
پیامبران الهی که خداوند ایشان را برگزیده و بر آنان کتاب نازل ساخته و با وحی و عصمت تأییدشان فرموده تا پیشوایان امّتها باشند
چگونه افرادي هستند؟ آیا افرادي همچون موسی و عیسی علیهما السّلام که خود پیشوایان امّتند با وفور عقل و کمال علمی دارند
1) فرمود: این موسی کلیم ) آیا ممکن است منافق را به جاي مؤمن انتخاب کنند؟ گفتم: نه ممکن نیست. ص: 574
اللَّه است با تمام عقل و علم و نزول وحی بر او از اعیان قوم خود و بزرگان سپاهش براي میقات پروردگارش هفتاد مرد را برگزید و
و موسی از قوم خود هفتاد مرد براي » : هیچ تردیدي در ایمان و اخلاص اینان نداشت، امّا منافقان را برگزید، خداي تعالی میفرماید
افسد بوده و نه اصلح، حال اینکه « پیامبر برگزیده خداوند » و چون مشاهده کردیم که منتخب ،« وعدهگاه ما برگزید- اعراف: 155
میپنداشته آنان اصلح هستند، از همین جا پی میبریم که انتخاب تنها از داناي به درون سینهها و ضمائر و سرائر مردم ساخته است،
و انتخاب و گزینش مهاجران و انصار ارزشی ندارد در جایی که برگزیده پیامبران به جاي افراد صالح افراد فاسد باشند. سپس
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله با برگزیده این امّت به غار رفت » مولایمان فرمود: اي سعد! هر که- در مقام خصم تو- ادّعا کرد که
زیرا که او همان گونه که بر جان خود در هراس بود بر جان او نیز بیم داشت زیرا میدانست که او جانشین و خلیفه او خواهد بود و
قرار هم نبود با کسی غیر از او پنهان و مخفی شود، و اینکه براي این علیّ علیه السّلام را در فراش خود خواباند زیرا میدانست خللی
که از قتل أبو بکر پیش میآید از کشته شدن او واقع نخواهد شد، ص: 575 زیرا فردي که جانشین علیّ باشد در
صفحه 145 از 174
مگر شما معتقد نیستید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله » : چرا تو با این کلام او را نقض نکردي که ،« میان صحابه موجود است
و این سی سال؛ مدّت عمر خلفاي راشدین (أبو بکر، عمر، عثمان و علیّ) است، زیرا اینان « خلافت پس از من سی سال است » : فرمود
بنا بر اعتقادتان خلفاي رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله میباشند؟ زیرا گریزي جز گفتن آري نداشت. ( 1) و اگر مطلب این باشد که
أبو بکر خلیفه پس از او باشد بنا بر این سه خلیفه بعدي نیز خلیفه امّت او هستند، پس براي چه تنها یک خلیفه (أبو بکر) را به غار
برد و آن سه را نبرد؟ پس بواسطه ترك آن سه و تخصیص أبو بکر به همراهی خود آنها را خوار ساخته، زیرا حقّ این بود که همان
رفتاري که با أبو بکر فرموده با دیگران نیز داشته باشد، با این کردار حقوقشان را ناچیز شمرده و دلسوزي را بر ایشان ترك گفته
، الاحتجاج، ج 2 .«1» پس از آنکه بر آن حضرت واجب بود بنا بر ترتیب خلافتشان بر آنان همان کند که در باره أبو بکر انجام داد
1) و امّا پاسخ به مطلبی که خصم تو گفت که آیا اسلام آن دو با میل و رغبت بوده یا زور و اجبار، چرا نگفتی اسلام آن ) ص: 576
دو از روي طمع بوده، زیرا آن دو با یهودیان مجالست داشتند و از پیشگوئیهاي تورات و کتابهاي گذشتگان از خروج محمّد صلّی
اللَّه علیه و آله و استیلاي او بر عرب و پایان کار او خبردار میشدند، و ایشان پیشگویی کرده بودند که محمّد بر عرب مسلّط
میشود همان گونه که بختنصّر بر بنی اسرائیل مسلّط شد جز آنکه محمّد ادّعاي نبوّت میکند ولی او عاري از نبوّت بود. بنا بر این
وقتی امر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله ظاهر و آشکار شد نزد وي شتافته و او را در شهادت لا إله إلّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه؛ یاري
کردند به طمع آنکه چون امور او استقرار یافت و خیالش راحت شد و ولایتش استقامت گرفت هر کدام به حکومت شهري برسند،
ولی چون تیرشان به سنگ خورد با همگنان خود در شب عقبه ایستادند و به بالاي آن گردنه رفتند تا مرکب رسول خدا صلّی اللَّه
علیه و آله را پس از صعود به آنجا ساقط کنند تا آن حضرت هلاك گردد، ولی خداوند متعال آن حضرت را از کید ایشان محفوظ
داشت و آنان نتوانستند کاري از پیش ببرند، و حال آن دو همچون رفتار طلحه و زبیر بود آن هنگام که نزد علیّ علیه السّلام رسیدند
و به طمع آنکه هر کدام به ولایت شهري برسند ص: 577 با آن حضرت بیعت کردند، ولی چون تیرشان به سنگ
خورد و از رسیدن به ولایت نومید شدند بیعت او را شکسته و بر آن حضرت شورش کردند، تا عاقبت کارشان به همان جا ختم شد
که سرانجام هر عهدشکنی است. ( 1) سپس مولایمان امام عسکريّ علیه السّلام براي نماز خود برخاست و همراهش حضرت قائم
علیه السّلام نیز بلند شدند، و من نیز از نزد آن دو بزرگوار خارج شده و در جستجوي احمد ابن اسحاق برآمدم، ناگاه او با چشمی
گریان با من روبرو شد، به او گفتم: چرا تأخیر کردي و چه چیز تو را به گریه انداخته؟ گفت: آن جامهاي که مولایم مطالبهاش نمود
را گم کردهام. گفتم: مشکلی نیست، خودت به آن حضرت خبر بده. او نیز بر امام علیه السّلام وارد شد و با چهرهاي خندان بیرون
آمد در حالی که بر محمّد و أهل بیت او صلوات میفرستاد، گفتم: چه خبر؟ گفت: آن جامه را بصورت باز و گشاده زیر دو قدم
مبارك مولایم دیدم که بر آن نماز میگزارد. سعد گوید: بر این مطلب حمد و ثناي الهی را بجا آوردیم، و از آن روز به بعد
چندین بار در منزل خدمت مولایمان رسیدیم ولی آن پسر بچّه را نزد او ندیدیم، و چون روز ص: 578 خداحافظی
رسید من با احمد بن اسحاق و جماعتی از شیوخ شهرمان نزد آن حضرت شرفیاب شدیم، و احمد بن اسحاق در برابر امام علیه
السّلام ایستاده و گفت: ( 1) اي زاده رسول خدا، وقت رحیل و کوچ رسیده، و محنت شدّت یافته، و ما همگی از خداوند میخواهیم
تا بر جدّ بزرگوارت محمّد و بر پدرت علیّ و بر مادرت فاطمه زهرا؛ سرور زنان و بر دو آقاي بهشتی؛ عمو و پدرت، و بر تمام
امامان پاك پس از آن دو؛ پدرانت و بر شخص شما و بر فرزندت صلوات فرستد، و امیدواریم که خداوند شما را برتري بخشد و
دشمنانتان را سرکوب کند و این ملاقات را آخرین دیدار ما قرار ندهد. گوید: وقتی او این کلمات را بر زبان راند مولایمان گریست
بحدّي که سرشک از دیدگانش جاري شد، سپس فرمود: اي پسر اسحاق، در دعا خود را به تکلّف مینداز، زیرا تو در همین سفر به
ملاقات خدا خواهی رفت! با شنیدن این مطلب احمد بیهوش نقش بر زمین شد، و چون حالش جا آمد گفت: تو را بخدا و به حرمت
جدّت که خرقهاي به من عطا فرمایید تا آن را کفن خود سازم، ص: 579 آن حضرت نیز دست مبارکش را به زیر
صفحه 146 از 174
بساط برد و سیزده درهم بیرون آورده و فرمود: ( 1) این را بگیر و آن را جز براي خودت خرج نکن که خواستهات را از دست
نخواهی داد، و خداي تعالی پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند. سعد گفت: وقتی از خدمت آن حضرت مرخص شدیم در راه
بازگشت سه فرسخ مانده به شهر حلوان احمد تب کرد، و شدّت بیماري به حدّي رسید که از ادامه حیات ناامید گشت، چون به شهر
حلوان رسیدیم و در یکی از کاروانسراهاي آن مستقر شدیم احمد در پی یکی از همشهریانش که ساکن آنجا بود فرستاد، سپس
گفت: یک امشبی از نزد من بیرون روید و مرا تنها گذارید! ما نیز از نزدش بیرون آمدیم و هر یک به خوابگاه خود رفتیم. سعد
خدمتکار امام أبو محمّد حسن « کافور » گفت: حوالی صبح اندیشهاي مرا از خواب بیدار ساخته و دو چشمم را باز کردم، ناگاه دیدم
خدا در این مصیبت به شما جزاي خیر دهد و مصیبت شما را به خوبی جبران فرماید ما از » : عسکريّ علیه السّلام است و میگوید
غسل و تکفین دوست شما فارغ شدیم، پس براي دفن او از جاي برخیزید ص: 580 زیرا جایگاه او در نزد سرورتان
سپس از دیدگان ما نهان شد، ما نیز با گریه و ناله و زاري بر بالینش حاضر شدیم و حقّ او را ادا کردیم و « از همه شما گرامیتر بود
342 - شیخ مورد اطمینان أبو عمرو العمري رحمه اللَّه گوید: میان أبو ( از کار دفن او فارغ گشتیم، خداي او را رحمت کناد!. ( 1
رخ داد، و ابن ابی غانم ذکر کرد که أبو محمّد علیه السّلام در گذشته « خلف » غانم قزوینی و گروهی از شیعیان مشاجرهاي در مورد
و هیچ جانشینی ندارد، باري پس از آن همگی طیّ ارسال نامهاي به ناحیه مقدّسه (توسّط وکلاي آن حضرت) او را از مشاجرهاي
که میانشان رخ داده باخبر ساختند. پس پاسخ نامه آنان به خطّ مبارك آن حضرت علیه السّلام این گونه رسید: بسم اللَّه الرّحمن
الرّحیم؛ خدا ما و شما را از گیر و دار فتنهها سلامت بدارد، و به ما و شما روح یقین عطا فرماید، و تنها ما و شما را از بازگشت
ناخوشایند پناه دهد، همانا ارتیاب گروهی از شما در مسائل دین نزد من رسیده، که کارشان به شکّ و تردید در باره والیان امرشان
افتاده، پس این مطالب موجب غم و اندوه ما براي شما شد نه براي خودمان، و ما را در باره شما ناخوش داشت نه براي خودمان،
چرا که خداوند با ما است ص: 581 و ما نیازي بجز او نداریم، و حقّ با ما است و هرگز تنهایی و خذلان دیگران ما
( را به هراس نیندازد، و ما ساخته و پرورش یافته و رهین منّت پروردگار خویش هستیم؛ و مردم پرورش یافته و تربیتشده مایند. ( 1
آهاي! شما را چه شده که در دام شکّ و تردید افتادهاید، و در حیرت و آشفتگی وارونه شدهاید؟! مگر این آیه را نخواندهاید که
مگر از !؟« اي کسانی که ایمان آوردید خدا را اطاعت کنید و رسول را فرمان برید و صاحبان امر را- نساء: 59 » : خداي تعالی فرموده
احادیث و اخباري که از ما بشما رسیده به آنچه اکنون و در آینده براي امامان شما از گذشته و باقی آنان رخ خواهد داد وقوف
نیافتهاید؟ مگر ندیدید که چگونه خداوند از زمان آدم علیه السّلام تا ظهور امام ماضی (حسن عسکريّ) علیه السّلام براي شما
سنگرهایی قرار داده تا بدانها پناه گیرید، و نشانهها و علائمی تا بدانها راه یابید؟ هر وقت نشانهاي غائب شد نشانه و علم دیگري
نمایان گشت، و هر گاه ستارهاي غروب نمود ستاره دیگري طلوع کرد، پس زمانی که خداوند او را قبض روح فرمود شما پنداشتید
که خداوند دین خود را ابطال کرده و سبب میان خود و خلقش را بریده، هرگز! این گونه نبوده و نخواهد بود، تا اینکه رستاخیز بر
پا شود و امر خدا ظاهر گردد در حالی که شما خوش ندارید، و بیشکّ امام ماضی علیه السّلام سعید و فقید بر منهاج و جاي پاي
پدرانش علیهم السّلام درگذشت، ص: 582 و در میان ما است وصیّت و علم او، و از اوست خلف و کسی که
جانشین او شد، و جز فرد ستمکار گنهکار فرد دیگري در موضع او با ما منازعه نمیکند، و جز ما ادّعاي آن را نکند مگر أهل انکار
و کفر باشد، و اگر ملاحظه مغلوب شدن امر خدا و آشکار گشتن سرّ الهی نبود، چنان حقّ ما براي شما ظاهر میگردید که عقلهاتان
حیران گردد و تردیدتان برطرف شود، ولی مشیّت خداوند بشود و هر چیزي که در لوح محفوظ مرقوم است تحقّق خواهد یافت،
پس شما هم از خدا بترسید و تسلیم ما شده و کارها را بما واگذارید، و بدانید که هر خیري از ما به مردم میرسد، براي اطّلاع از
آنچه بر شما پوشیده است اصرار مورزید، و به چپ و راست میل نکنید، مقصد خود را با دوستی ما بر اساس راهی که روشن است
به سمت ما قرار دهید، من هر آنچه لازمه نصیحت و خیرخواهی بود برایتان گفتم و خود خداوند بر من و شما شاهد است. و اگر
صفحه 147 از 174
محبّتی به شما نداشتم و صلاح شما را نظاره نمیکردم، و به جهت ترحّم و شفقت بر شما نبود، گفتگوي با شما را ترك میگفتم، و
همو که پیرو هوي و ،«1» فعلًا ما از مخاطبت با شما سرگرم ماجرایی هستیم که گرفتار منازعه با ظالمی درشتخوي و گمراهشدهایم
هوس خود، مخالف پروردگارش است ص: 583 و ادّعاي چیزي که متعلّق به او نیست میکند، ظالمی است غاصب؛
منکر حقّ کسی شده که از طرف خدا مفروض الطّاعه است. ( 1) و دخت گرامی رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله الگوي خوبی براي
شما است، و در آینده فرد جاهل دست از عمل بردارد، و کافر خواهد فهمید که عاقبت نیکوي این منزلگاه از آن کیست. امیدوارم
خداوند از ناحیه رحمت خود ما و شما را از مواضع خطر و از بدیها و آفات و امراض حفظ فرماید، زیرا تنها او سرپرست این امور و
قادر بر آنچه میخواهد است، و براي ما و شما ولیّ و حافظ میباشد، و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تمام اوصیا و اولیا و
343 - سعد بن عبد اللَّه گوید: احمد بن اسحاق اشعريّ گفت: یکی ( مؤمنین باد، و صلوات و سلام خداوند بر محمّد و آل او باد!. ( 2
از شیعیان بنزد من آمده و گفت: جعفر بن علیّ (جعفر کذّاب) نامهاي به وي نوشته و خود را امام دانسته و ادّعا کرده بود که: امام
بعد از پدرم من هستم، و علم حلال و حرام و آنچه مورد احتیاج مردم است و سایر علوم همه و همه در نزد من است. احمد بن
اسحاق گفت: وقتی آن نامه را خواندم مکتوبی در این خصوص به ناحیه ص: 584 مقدّسه حضرت صاحب الأمر
نوشته و نامه جعفر [کذّاب] را هم در جوف آن گذارده ارسال داشتم، سپس جواب آن بدین گونه از ناحیه مقدّسه حضرت صادر
شد: ( 1) بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم خداوند تو را پاینده بدارد. مکتوب تو و نامهاي را که در جوف آن گذارده و فرستاده بودي بمن
رسید و از تمام مضمون آن به اختلاف الفاظش و خطاهاي چندي که در آن روي داده است؛ مطّلع گشتم! اگر بدقّت در آن
مینگریستی تو نیز متوجّه برخی از آنچه من از آن نامه فهمیدم میشدي! پروردگار بیشریک و پرورش دهنده موجودات را بر نیکی
و خیري که در باره ما نموده و فضیلتی که به ما داده است، سپاسگزارم که همیشه حقّ را کامل میگرداند، و باطل را از میان میبرد،
او بر آنچه من اکنون میگویم گواه است و در روز قیامت که جاي تردید نیست، وقتی در پیشگاه ذات الهی اجتماع نمودیم و از
آنچه ما در باره آن اختلاف داریم سؤال کرد، گواهی به صدق گفتار من خواهد داد. آنچه میخواهم بگویم این است که خداوند
صاحب نامه (جعفر کذّاب) را نه بر کسی که نامه به او نوشته؛ نه بر تو و نه بر هیچ یک از مخلوق؛ امام مفترض الطّاعه قرار نداده و
اطاعت و پیمان او را بر هیچ کس لازم ندانسته است، و من بزودي مطالبی را براي شما روشن میگردانم که بخواست خدا بدان
1) اي احمد بن اسحاق، خدا تو را رحمت کند، خداوند بندگانش را بیهوده نیافریده و ) اکتفا کنید. ص: 585
سرنوشت آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه ایشان را با قدرت کامله خود آفریده و به آنان چشم و گوش و دل و فکر عطا فرموده،
آنگاه پیغمبران را به منظور بشارت به وعده خداوند و ترساندن آنان از نافرمانی الهی به سوي آنان فرستاد، تا ایشان را به اطاعت او
وادارند و از معصیتش نهی کنند، و آنچه را از ایشان از امر خداوند و دینشان نمیدانند به آنان بفهماند. سپس بواسطه فضل و دلائل
آشکار و براهین روشن و علائم غالبه کتابهایی بر آنان نازل فرمود و فرشتگان را بسوي ایشان فرستاد، تا آنان میان خدا و پیغمبران
واسطه و فرمانبر باشند. یکی را خلیل و دوست خود گرفت و آتش را بر وي گلستان کرد، و دیگري را مخاطب خود ساخت و با
وي سخن گفت و عصایش را اژدهاي آشکاري گردانید، و دیگري به اذن پروردگار مرده را زنده کرد و هم به اجازه او افراد لال و
پیس را شفا داد. دیگري را منطق الطّیر موهبت کرد و سلطنت بر همه چیز داد، آنگاه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را بعنوان رحمتی
براي جهانیان برانگیخت و نعمت خود را با طلوع او بر مردم تمام کرد، و طومار نبوّت را با وجود مبارکش مهر نمود و او را به سوي
همه مردم ص: 586 فرستاد و از راستگویی او آیات و علامات آشکار خود را ظاهر ساخت، سپس وي را در حالی
که پسندیده و نیکبخت بود قبض روح کرد. آنگاه خداوند منصب خلافت او را براي برادر و پسر عمو و جانشین و وارث او علیّ بن
أبی طالب علیه السّلام و بعد از او براي جانشینان وي که از نسل او بودند یکی پس از دیگري قرار داد، تا دین خود را بوسیله آنان
زنده گرداند و نور خود را کامل کند، و میان آنان و برادران و اولاد عموي آنان و مردم طبقه پائین از کسان وي فرق آشکاري
صفحه 148 از 174
گذاشت تا بدان وسیله حجّت خدا از افراد عادي؛ و پیشوا از پیرو شناخته شود، زیرا خداوند امام و حجّت خود را از ارتکاب گناهان
حفظ کرده و از عیبها پیراسته گردانیده و از پلیدیها پاکیزه نموده و از شبهات منزّه کرده است. و ایشان را خزینهدار علم و امین
حکمت و محلّ سرّ خود قرار داده و با دلائل تأیید فرموده است. اگر جز این بود مردم همه یکسان بودند، و هر بیسر و پائی دعوي
و منصب خدایی میکرد، و دیگر حقّ از باطل و عالم از جاهل امتیاز نمییافت، ( 1) این مفسد باطل (جعفر کذّاب) که بر « أمر اللَّه »
خداوند دروغ بسته و ادّعاي امامت دارد؛ نمیدانم به چه چیز خود نظر داشته است؟ اگر امید به فقه و دانائی در احکام دین خدا
داشته است بخدا قسم او نمیتواند حلال را از حرام تشخیص بدهد، و میان خطا و صواب ص: 587 فرق بگذارد. و
اگر به علم خود میبالیده، او قادر نیست که حقّ را از باطل جدا سازد و محکم را از متشابه تشخیص دهد، و حتّی از حدود نماز و
وقت آن هیچ اطّلاعی ندارد. و اگر او به تقوا و پرهیزکاري خود اطمینان داشته، خداوند گواه است که او چهل روز نماز واجبش را
ترك کرد، به این منظور که با ترك نماز بتواند شعبده بازي را یاد بگیرد! شاید خبر آن به شما هم رسیده باشد. ظرفهاي شراب او را
همه کس دیده است، علاوه بر اینها آثار و علائم نافرمانی وي از امر و نهی الهی، مشهور و ثابت است. و اگر ادّعاي وي مبتنی بر
معجزه است، معجزه خود را بیاورد نشان دهد، و اگر حجّتی دارد آن را اقامه نماید، و چنانچه دلیلی دارد ذکر کند! ( 1) خداوند عزّ
به نام خداي بخشاینده مهربان. حاء، میم. فرو فرستادن این کتاب از سوي خداي تواناي بیهمتا و داناي با » : و جلّ در قرآن فرموده
حکمت است. ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنها است نیافریدیم مگر بحقّ و [تا] سرآمدي نامبرده، و کسانی که کافر شدند از
آنچه بیم داده شدند رویگردانند. بگو: مرا گویید که آنچه جز خدا میخوانید به من بنمایید که چه چیز از این زمین- یا کدام بخش
زمین- را آفریدهاند یا مگر در [آفرینش] آسمانها شرکت داشتهاند؟! اگر راستگویید، براي من [دلیلی از] کتابی که پیش از این
[قرآن] آمده باشد یا بازماندهاي از دانش [پیشینیان] بیارید. ص: 588 و کیست گمراهتر از کسی که به جاي خدا
کسی را میخواند که تا روز رستاخیز او را پاسخ نمیدهد و آنان از خواندن اینان بیخبرند؟ و چون مردم برانگیخته و فراهم شوند
اي احمد بن اسحاق، خداوند توفیقاتت را افزون کند .«1 - خدایان دشمن آنان باشند و پرستش ایشان را انکار کنند- احقاف: 6
آنچه را که گفتم از این زورگو (جعفر کذّاب) بپرس و او را بدین گونه امتحان کن و یک آیه قرآن را از وي بپرس که تفسیر کند،
و یا از یک نماز واجبی سؤال کن تا حدود آن و واجبات آن را بیان نماید، و بخوبی پی به ارزش او ببري و نقص وي بر تو آشکار
گردد، حساب او با خدا است، خداوند حقّ را براي اهلش حفظ کند و در جاي خود قرار دهد، بعلاوه خداوند جز در حسن و حسین
علیهما السّلام، امامت را در هیچ دو برادري قرار نداده است!. هر گاه خداوند بما اجازه دهد که سخن بگوئیم آن وقت حقّ آشکار و
باطل از میان میرود، و تردید نیز در میان شما برطرف میشود، من راغب و مشتاق خداوند در روزگار کفایت و زیبایی صنع و
344 - اسحاق بن یعقوب گوید: من از محمّد بن ( ولایت اویم، و حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ، و صلّی اللَّه علی محمّد و آل محمّد. ( 1
رحمه اللَّه درخواست نمودم نامه ص: 589 مرا که مشتمل بر پارهاي از مسائل مشکل است به ناحیه مقدّسه «1» عثمان
تقدیم کند، پس از ارسال آن جوابی در پاسخ به پرسشهاي من به خطّ مبارك حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام بدین مضمون
بدستم رسید: ( 1) خداوند تو را هدایت کند و بر اعتقاد حقّ ثابت بدارد، امّا اینکه پرسیده بودي که برخی از خاندان ما (سادات) و
عموزادگان ما منکر وجود من هستند، پس این را بدان که بین خداوند و هیچ کسی قرابت و خویشی نیست، و هر کس منکر وجود
من باشد از من نیست و راهی که او میرود راه پسر نوح است. و امّا راهی که عمویم جعفر و اولاد او نسبت به من پیش گرفتهاند،
راه برادران یوسف است. و امّا فقّاع (آبجو) نوشیدنش حرام است ولی نوشیدن شلماب اشکالی ندارد. و امّا اموالی که شما بما
میرسانید ما آن را براي پاك شدن شما از گناهان قبول میکنیم، بنا بر این هر که میخواهد بما برساند و هر که نمیخواهد قطع
کند، آنچه خداوند به ما داده است از آنچه شما میدهید بهتر است. و امّا ظهور فرج، بسته بخواست خداوند است، و تعیینکنندگان
1) و امّا کسی که معتقد است که حسین کشته نشده، عقیده وي کفر و تکذیب ) وقت دروغگویند. ص: 590
صفحه 149 از 174
حقیقت است، و ضلالت و گمراهی میباشد. و امّا حوادث واقعه، در حلّ آنها به راویان احادیث ما مراجعه کنید، که اینان حجّت
من بر شمایند و ما حجّت خدائیم. و امّا محمّد بن عثمان عمري، پس خداوند از او و از پدرش در قبل خشنود باشد، زیرا او فرد مورد
اعتماد من است و نامهاش نامه من میباشد. و امّا محمّد بن علیّ بن مهزیار اهوازيّ، به همین زودي خداوند دل او را به صلاح
میکشاند، و شکّ را از او برطرف میسازد، و امّا آن مالی را که براي ما فرستادهاي؛ نمیتواند مورد قبول ما واقع شود، مگر اینکه از
حرام پاك و پاکیزه گردد، و پول زن خواننده هم حرام است، و امّا محمّد بن شاذان بن نعیم، او مردي از شیعیان ما أهل بیت است. و
امّا أبو الخطّاب محمّد بن ابی زینب اجدع و اصحابش ملعون میباشند، با أهل مقالات ایشان همنشین مشو، که من از آنان بیزارم، و
پدرانم نیز بیزارند. و امّا کسانی که اموال ما را میگیرند، اگر چیزي از آن را براي خود حلال بدانند و بخورند، مثل اینست که
1) و امّا خمس براي شیعیان ما مباح است و براي ایشان تا هنگام ظهور ما حلال گشته ) آتش خوردهاند، ص: 591
است، تا بواسطه آن ولادتشان پاك باشد و پلید نشوند. و امّا مردمی که از فرستادن آن اموال بنزد ما پشیمان شدند و در دین خدا
شکّ کردند هر کس بخواهد آنچه بما داده به وي پس میدهیم ما احتیاجی به بخشش مردمی که در باره ما شکّ دارند نداریم. و
اي کسانی که ایمان آوردهاید، از چیزهایی مپرسید که اگر براي شما » : امّا علّت غیبت که واقع شده، خداوند عزّ و جلّ میفرماید
این را بدانید که هر کدام از پدران من بیعت سلطان طاغی زمان خود را بگردن داشت، ،« آشکار شود شما را بد آید- مائده: 101
ولی من زمانی که ظهور میکنم، بیعت هیچ یک از طاغیان روزگار را بگردن ندارم، و امّا کیفیت انتفاعی که مردم در غیبتم از من
میبرند، مانند انتفاع از آفتاب پنهان در ابرها است، من امان مردم روي زمین هستم، همان طور که ستارگان امان أهل آسمان
میباشند پس درهاي سؤال را از اموري که مورد لزوم نیست، ببندید و خود را براي دانستن چیزهایی که از شما نخواستهاند، به
مشقّت نیاندازید، و براي تعجیل در فرج بسیار دعا کنید، زیرا ص: 592 دعا کردن در تعجیل فرج خود فرج است.
345 - علیّ بن احمد دلّال قمّی گوید: میان گروهی از ( سلام بر تو اي اسحاق بن یعقوب و هر که طریق حقّ را پیروي کند باد! ( 1
شیعیان اختلافی واقع شد، گروهی میگفتند: خداوند عزّ و جلّ خلقت و روزي رساندن را به ائمّه تفویض فرمود، و گروه دیگري
معتقد بودند: این امري محال و ناشدنی است، بر خداوند چنین مطلبی روا و جایز نیست، زیرا آفریدن و خلقت تنها مختصّ خداوند
عزّ و جلّ است و اجسام قادر به خلق اجسام نیستند، و گروه دیگري قائل بودند: بلکه خداوند ائمّه را بر این کار قادر ساخته و کار
خلقت و روزي رساندن را بدیشان تفویض فرموده، و خلاصه میانشان در این موضوع مخالفت شدیدي رخ داد، تا اینکه یکی از
میانشان گفت: چرا مسأله را به أبو جعفر محمّد بن عثمان بازگو نمیکنید و از آن نمیپرسید تا حقّ را براي شما در آن آشکار و
واضح کند؟! زیرا او طریق و راه به صاحب أمر است. بنا بر این همه به أبو جعفر راضی شده و به پیشنهاد او جواب مثبت دادند، پس
مطلب را در نامهاي مکتوب داشته و به او رساندند، و توقیعی به منظور ایشان از ناحیه خارج شد و نسخهاش این گونه بود: بتحقیق
خداي تعالی همو است که اجسام را آفریده، و روزیها را پخش کرده، زیرا او نه جسم است و نه در جسمی حلول نموده، هیچ چیزي
مانند او نیست و اوست شنواي بصیر. ص: 593 و امّا ائمّه علیهم السّلام، از خداوند درخواست آفریدن میکنند و
خداوند نیز میآفریند، و درخواست رزق و روزي میکنند پس خداوند روزي میرساند، اینها را همه از جهت ایجاب درخواست و
346 - شیخ صدوق ابن بابویه از محمّد بن إبراهیم طالقانی نقل میکند که گفت: من با گروهی که ( بزرگداشت حقّ ایشان کند. ( 1
رضی اللَّه عنه بودم که مردي برخاسته و به او «1» علیّ بن عیسی قصري یکی از ایشان بود نزد شیخ ابو القاسم حسین بن- روح
گفت: من قصد دارم در باره مطلبی از شما پرسشی کنم، او گفت: از هر چه خواهی بپرس. گفت: بفرمایید آیا حسین بن علیّ علیهما
السّلام ولیّ خدا بود؟ گفت: آري. پرسید: بفرمایید مگر قاتل او- لعنه اللَّه- دشمن خدا نبود؟ گفت: آري. پرسید: آیا جایز است که
خداوند عزّ و جلّ دشمن خود را بر دوستش مسلّط سازد؟ گفت: به جوابی که میدهم خوب گوش فراده، این را بدان که خداي
تعالی نه ص: 594 با مشاهده عیانی به مردم خطاب نمیکند و نه با مشافهه با ایشان سخن میگوید، بلکه خداوند عزّ
صفحه 150 از 174
و جلّ رسولانی از جنس خودشان بر ایشان مبعوث میفرماید که همچون ایشان بشرند و اگر رسولانی از غیر صنف و صورتشان
مبعوث میکرد از ایشان میرمیدند و کلامشان را نمیپذیرفتند و چون پیامبران به نزد آنان آمدند و از جنس آنان بودند طعام
میخوردند و در بازارها راه میرفتند، گفتند: شما بشري مانند ما هستید و کلام شما را نمیپذیریم مگر آنکه معجزهاي بیاورید که
ما از آوردن مثل آن عاجز باشیم آنگاه خواهیم دانست که شما را به کاري اختصاص دادهاند که ما بر انجام آن توانا نیستیم، آنگاه
خداي تعالی براي آنان معجزاتی قرار داد که خلایق از انجام آن ناتوان بودند، ( 1) یکی از آنان پس از انذار و بر طرف ساختن عذر
و بهانه طوفان آورد و جمیع طاغیان و متمرّدان غرق شدند، و دیگري را در آتش افکندند و آتش بر او سرد و سلامت شد، و براي
دیگري از سنگ سخت ناقه بیرون آورد و از پستانش شیر جاري ساخت، و براي دیگري دریا را شکافت و از سنگ چشمهها جاري
ساخت و عصاي خشک ص: 595 او را اژدهایی قرار داد که سحر آنان را بلعید، ( 1) و دیگري کور و پیس را شفا
داد و مردگان را به اذن خداوند زنده کرد و به مردم خبر داد که در خانههایشان چه میخورند و چه ذخیره میکنند، و براي دیگري
شقّ القمر شد و چهار پایانی مثل شتر و گرگ و غیر ذلک با وي سخن گفتند. و چون این کارها را کردند و مردم امّتشان در کار
آنان عاجز شدند و نتوانستند کاري مانند ایشان انجام دهند خداي تعالی پیامبران را با این قدرت و معجزات از روي لطف و از سر
حکمت گاهی غالب و گاهی مغلوب و زمانی قاهر و زمانی دیگر مقهور ساخت، و اگر آنان را در جمیع احوال غالب و قاهر قرار
میداد و مبتلا و خوار نمیساخت مردم آنان را به جاي خداي تعالی میپرستیدند و فضیلت صبرشان در برابر بلا و محنت و امتحان
شناخته نمیشد ولی خداي تعالی احوال آنان را در این باره احوال سایرین قرار داد تا در حال محنت و آشوب صابر و به هنگام
عافیت و پیروزي بر دشمن شاکر و در جمیع احوالشان متواضع باشند، نه گردن فراز و متکبّر، و چنین کرد تا بندگان بدانند پیامبران
نیز خدایی ص: 596 دارند که خالق و مدبّر آنهاست و او را بپرستند و از رسولان او اطاعت نمایند و حجّت خدا
ثابت و تمام گردد بر کسی که در باره آنان از حدّ درگذرد و براي آنان ادّعاي ربوبیّت کند یا عناد و مخالفت و عصیان ورزد و
تا آن که [به گمراهی] هلاك میشود به حجّتی روشن هلاك شود و آن که [به » منکر تعالیم و دستورات رسولان و انبیاء گردد، و
محمّد بن إبراهیم بن اسحاق رضی اللَّه عنه گوید: فرداي آن روز نزد .« هدایت] زنده میماند به حجّتی روشن زنده بماند- انفال: 42
شیخ أبو القاسم ابن روح بازگشتم و در دل میگفتم: آیا فکر نمیکنی آنچه دیروز گفته از پیش خود گفته باشد؟ در همین افکار
بودم که شیخ ابتدا به کلام کرده و گفت: اي محمّد بن إبراهیم، چنانچه از آسمان بر زمین فرو افتم و پرندگان مرا بربایند و یا طوفان
مرا در درّه عمیقی افکند نزد من بسیار محبوبتر است تا در دین خداوند به رأي و نظر خود یا از پیش خود سخنی گویم، بلکه کلام
347 - و از جمله توقیعاتی که از جانب حضرت ( من برگرفته از اصل و مسموع از حضرت حجّت صلوات اللَّه و سلامه علیه است. ( 1
صاحب الزّمان علیه السّلام در ردّ غلات خارج شده نامهاي است که در پاسخ محمّد بن علیّ بن هلال کرخی دادهاند: الاحتجاج،
ج 2، ص: 597 اي محمّد بن علیّ، خداوند بسی برتر از آن چیزهایی است که او را وصف میکنند، پاك و منزّه است و به حمد
شایسته، ما هرگز شریکان او در علم نیستیم و نه در قدرت و نیرویش، بلکه هیچ کس جز او از غیب خبردار نیست، همچنان که در
و من و تمام اجداد .« بگو جز خدا هیچ یک از أهل آسمان و زمین از غیب خبر ندارند- نمل: 65 » : کتاب محکم خود فرموده
نخستینم: حضرات آدم و نوح و إبراهیم و موسی و غیر انبیاي ایشان، و از آخرین؛ محمّد رسول خدا و علیّ بن أبی طالب و جز آن
دو از امامان گذشته- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- تا آخر عمرم و پایان روزگار همه و همه بندگان خداوند عزّ و جلّ میباشیم،
و هر که از یاد کرد و ذکر و پند من روي بگرداند پس معیشت و زیستنی تنگ دارد و روز رستاخیز او » : خداوند عزّ و جلّ میفرماید
را نابینا برانگیزم. گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی و حال آنکه بینا بودم؟! گوید: بدین گونه [امروز کور محشور شدي
اي محمّد بن علیّ، .«124 - زیرا] آیات ما به تو رسید و تو آنها را به فراموشی سپردي و همچنان امروز فراموش میشوي- طه: 126
افرادي احمق و جاهل از شیعیان و گروهی که مذهبشان به اندازه بال مگسی ارزش ندارد خاطرم را آزردهاند!. ص:
صفحه 151 از 174
1) پس من خداوند لا شریک را به گواهی میگیریم و تنها همان شهادت کافی است، و نیز رسول او محمّد صلّی اللَّه علیه و ) 598
آله و تمام ملائکه و انبیاء و اولیاء را به شهادت میگیریم. و نیز تو را و تمام کسانی که نامهام را استماع خواهند کرد که من در
پیشگاه خدا و رسول او از تمام کسانی که معتقدند ما غیب را میدانیم یا در ملک خدا مشارکت داریم و جایگاه ما را در مکانی جز
آن محلّی که مورد رضایت خدا بوده و براي همان خلق فرموده قرار دهد یا از مواردي که برایت تفسیر کردم و در ابتداي نامه
آشکار نمودم تعدّي و تجاوز کند از تمام آنها همه و همه ابراز بیزاري و برائت میکنم!!. و تمام شما را به گواهی میگیرم هر کسی
را که من از او اظهار برائت میکنم بیشکّ خداوند و ملائکه و رسولان و اولیاء همگی از او بیزارند. و من توقیع در این نامه را
بصورت امانت بر گرده تو و هر که آن را استماع نماید نهادم که آن را از احدي از شیعیان و موالی ما کتمان و پنهان مسازد، تا این
مطالب بر تمامی آنان آشکار و ظاهر گردد، شاید خداوند عزّ و جلّ از ایشان جبران فرموده و آنان به دین حقّ مراجعت کنند، و از
راهی که آخرش را نمیدانند و به آن نخواهند رسید باز ایستند، پس هر که نامه مرا فهمید و دریافت و از آنچه امر و نهی ساختم
-348 ( بازنگشت، این چنین کسی شایسته لعن خداوند و آن بندگان ص: 599 صالحی که برایت گفتم گردد. ( 1
أصحاب براي ما نقل کردهاند که أبو محمّد حسن شریعی ابتدا از أصحاب امام هادي سپس امام حسن عسکريّ علیهما السّلام بود، و
او نخستین فردي بود که ادّعاي مقامی نمود که خداوند براي او از جانب صاحب الزّمان قرار نداده و شایسته آنهم نبود، و چیزهایی
به آنان نسبت داد که شایسته مقام والاي آنان نبود و آنان از آن بیزار بودند، سپس مطالبی از کفر و الحاد از او ظاهر و آشکار
گشت. و همچنین محمّد بن نصیر نمیري ابتدا از أصحاب امام حسن عسکريّ علیه السّلام بود، و پس از فوت آن حضرت ادّعاي
نیابت صاحب الزّمان را نمود، و خداوند به جهت الحاد و غلوّ و عقیده تناسخی که از او ظاهر شد وي را رسوا و مفتضح فرمود، و او
مدّعی شده که پیغمبر است و امام هادي علیه السّلام او را فرستاده است، و معتقد به خدائی امام هادي علیه السّلام بود، و نزدیکی با
محارم را جایز و مباح میدانست. و همچنین از افراد غالی یکی: احمد بن هلال کرخی است، او قبلًا از جمله أصحاب امام هادي
علیه السّلام بود، سپس از عقیدهاش تغییر یافته و منکر نیابت أبو جعفر محمّد بن عثمان شد، ص: 600 در پی این
حرکت توقیعی از صاحب الأمر مبتنی بر لعن و برائت او در میان افراد دیگري که لعن شده بودند؛ صادر شد. ( 1) و همچنین بود أبو
طاهر محمّد بن علیّ بن بلال، و حسین بن منصور حلّاج، و محمّد بن- علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر- لعنهم اللَّه-، براي
خداوند » : تمام اینان توقیعی بر لعن و برائت از همه آنان بدست شیخ أبو القاسم حسین بن روح رحمه اللَّه بدین مضمون صادر شد
عمر تو را طولانی گرداند و همه خوبیها را بتو بشناساند، و سرانجام تو را به نیکی کامل گرداند و سعادت تو را پیوسته کند به
کسانی که به دیانت آنان اطمینان داري اعلام کن که محمّد بن علیّ معروف به شلمغانی خداوند در عذاب وي تعجیل نموده و
دیگر مهلت به او نمیدهد، چه او از دین اسلام برگشته و از آن جدا شده و ملحد گردیده و چیزهایی ادّعا کرد که موجب کفر به
خالق متعال شد، و بخدا دروغ و بهتان بست و گناه بزرگی نمود، آنان که از خداوند برگشتند سخت گمراه و از رحمت خدا دور
شدهاند و زیانی بس آشکار بردند. ما از طرف خدا و رسول صلوات و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد از او بیزاري جسته
ص: 601 و او را لعنت میکنیم، در ظاهر و باطن و پنهان و آشکار و در هر وقت و هر حال و لعنت خدا بر کسی که
از وي پیروي و تبعیّت کند و بعد از صدور این توقیع ما، باز در دوستی او ثابت بماند، و مردم را از این موضع مطّلع گردان- خدا
شما را دوست بدارد-: ما در پرهیز و حذر از او همان رفتار را داریم که با افراد همانند گذشته او داشتیم مانند: شریعی، نمیري،
هلالی و بلالی، و دیگر از ایشان، و بعد از او ما عادت خدا را نیک دانسته و میدانیم و به او اعتماد میکنیم و از وي یاري میجوئیم
.« و در همه امور، او براي ما کافی و نیکو کارگزار و پشتیبانی است
« ابواب مرضیّ، و سفیران ممدوح در زمان غیبت »
صفحه 152 از 174
1) پس نخستین ایشان شیخ مورد اعتماد أبو عمرو عثمان بن سعید عمري است، ) « ابواب مرضیّ، و سفیران ممدوح در زمان غیبت »
ابتدا منصوب از طرف امام هادي علیه السّلام، سپس از طرف فرزندش امام حسن عسکريّ علیه السّلام بود، و تا زمان حیات آن دو
امام علیهما السّلام متولّی امور ایشان بود، سپس بعد از آن دو کمر به خدمت صاحب الزّمان علیه السّلام بست و همه توقیعات و
پاسخ مسائل تماماً توسّط او خارج میشد. پس هنگامی که وفات یافت، فرزندش أبو جعفر محمّد بن عثمان جاي او را گرفت و در
تمام امور مسئولیت پدر را ادامه داد. ص: 602 پس از وفات او؛ أبو القاسم حسین بن روح از بنی نوبخت عهدهدار
این مسئولیت گردید، بعد از وفات او؛ أبو الحسن علیّ بن محمّد سمريّ جانشین او شد، و انتصاب مقام نیابت تنها به نصّ صریح
خود صاحب الزّمان علیه السّلام و امضاي نایب سابق صورت میگرفت، و شیعیان سخن او را تنها با انجام معجزهاي میپذیرفتند که
بدست هر کدامشان از جانب حضرت صاحب الأمر علیه السّلام جاري میگشت، که آن دلالت بر راستی و صدق گفتار او و صحّت
بابیّت او نماید، پس زمانی که بانگ رحیل أبو الحسن سمريّ (آخرین نایب) زده شد و اوان مرگش فرا رسید از او پرسیدند: به چه
349 - بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم؛ اي ( کسی وصیّت میکنی؟ پس توقیعی را براي آنان خارج ساخت که نسخه آن چنین است: ( 1
علیّ بن محمّد سمريّ! خداوند اجر برادرانت را در عزاي تو عظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهی مرد، پس خود را
براي مرگ مهیّا کن و به احدي وصیّت مکن که پس از وفات تو قائم مقام تو شود که غیبت تامّه واقع شده و ظهوري نیست مگر
پس از اذن خداي تعالی و آن پس از مدّتی طولانی و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد. ص:
603 و به زودي کسانی نزد شیعیان من آیند و ادّعاي مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادّعاي
رؤیت و مشاهده کند دروغگوي مفتري است، و لا حول و لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العلیّ العظیم. پس؛ از آن توقیع استنساخ کردند و از نزد او
خارج شدند، و چون روز ششم فرا رسید نزد او بازگشته و او را در حال احتضار بود، یکی از مردمان پرسید: وصیّ تو پس از شما
کیست؟ گفت: خداوند را امري است که خود او رساننده آن است، و فوت کرد. پس این آخرین کلامی بود که از او شنیده شد-
رضی اللَّه عنه و أرضاه-!. ص: 604
در توقیعاتی که توسّط نوّاب چهارگانه و غیر ایشان از » « مقداري از فرمایشات امام زمان علیه السّ لام در مورد مسائل فقهی و غیر آن »
« او صادر شده
در توقیعاتی که توسّط نوّاب چهارگانه و غیر ایشان از » « مقداري از فرمایشات امام زمان علیه السّلام در مورد مسائل فقهی و غیر آن »
-350 محمّد بن یعقوب کلینیّ در حدیثی مرفوع از زهريّ نقل میکند که گفت: من در پی این امر (مشاهده (1) « او صادر شده
حضرت صاحب) جستجوي بسیار نمودم بطوري که در این راه ثروت قابل توجّهی از دستم رفت، و در آخر کمر به خدمت و لزوم
بسته و نزد او رفتم، پس از چندي از او سراغ امام زمان علیه السّلام را گرفتم. گفت: وصول به آن ممکن نیست، پس من « عمري »
خاضعانه درخواستم را تکرار نمودم، او نیز به من گفت: فردا صبح پیش از دیگران نزد من بیا. من نیز فردا بر عهد خود وفا کردم،
دیدم او بهمراه جوانی با چهرهاي زیبا و رایحهاي دلانگیز نزد من میآید، در آستین او چیزي شبیه تاجران بود، چون نظر بر او
انداختم به عمري نزدیک شدم، پس با اشاره او متوجّه آن جوان شده و از او هر چه پرسیدم مرا پاسخ گفت: سپس حرکت نمود تا
داخل سرا شود؛ سرائی که هیچ اعتنایی بدان نمیشد. ص: 605 عمري گفت: اگر پرسشی داري بپرس چون پس از
این دیگر او را نخواهی دید! من پیش رفتم که بپرسم، ولی او گوش نداد و داخل سرا شده و جز این کلمات چیز دیگري به من
نگفت: ملعون است ملعون است هر که نماز عشاء را تا پر شدن ستارگان آسمان به تأخیر اندازد! ملعون است ملعون است هر که
351 - محمّد بن جعفر اسديّ ( نماز صبح خود را تا برطرف شدن ستارگان به تأخیر اندازد! این مطالب را گفت و داخل سرا شد. ( 1
گوید: در ضمن پاسخ مسائلی که من از حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام پرسیده بودم و محمّد بن عثمان براي من فرستاد، مرقوم
صفحه 153 از 174
بود که: و امّا آنچه پرسیدي از نماز خواندن هنگام طلوع و غروب آفتاب، اگر مطلب چنان باشد که میگویند آفتاب از میان دو
شاخ شیطان طلوع میکند و در همان جا هم غروب میکند، هیچ عملی بهتر از نماز؛ بینی شیطان را به خاك نمیمالد، پس نماز
1) امّا اینکه پرسیدهاي اگر کسی ملکی را وقف ناحیه ما کند یا ) بخوان و بینی شیطان را به خاك بمال. ص: 606
براي ما قرار دهد، اگر صاحبش محتاج به آن شد میتواند در آن تصرّف کند یا نه؟ جواب این است که اگر آن ملک وقف شده
هنوز تسلیم متولّی نشده، صاحب ملک اختیار دارد که امضاء خود را پس گرفته و آن را باطل و تملّک نماید ولی اگر تسلیم متولّی
وقف شده، صاحب ملک نمیتواند در آن تصرّف کند، خواه محتاج به آن یا بینیاز از آن باشد. و امّا اینکه پرسیدهاي کسانی در
اموال ما که در دست آنها است، بدون اجازه ما تصرّف میکنند و استفاده آن را براي خود حلال میدانند، هر کس این کار را بکند
هر کس آنچه را که نزد عترت » : ملعون است، و ما روز قیامت از وي بازخواست میکنیم، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده
پس هر کس حقّ ما را تضییع کند از جمله ستمگران محسوب است و « من حرام است حلال بداند، بر زبان هر پیغمبري ملعون است
و امّا آن .« هان که لعنت خدا بر ستمکاران باد!- هود: 18 » : مشمول لعنت پروردگار خواهد بود چنان که خداوند خود فرموده
پرسشی که از امر کودکی که پس از ختنه کردن دوباره بر آن پوست بروید، آیا واجب است دیگر بار ختنه شود؟ آري واجب است
1) و امّا اینکه ) آن پوست بریده شود، زیرا زمین از بول فرد ختنه نشده تا چهل صباح ناله میکند. ص: 607
پرسیدهاي شخصی نماز میگزارد و آتش و تصویر و چراغ مقابل وي قرار دارد، آیا نمازش صحیح است یا نه؟ و مردم پیش از تو
در این خصوص اختلاف داشتهاند، جواب اینست که اگر نمازگزار از اولاد بتپرستان و آتش پرستان نباشد، جایز است ولی اگر از
اولاد بتپرستان باشد، جایز نیست روبروي آنها نماز بگزارد. و امّا اینکه پرسیدهاي مزارعی در ناحیه شما وقف ما شده، آیا جایز
است کسی آن را آباد کند و بعد از کسر مخارجی که برداشته بقیّه مداخل آن را به ناحیه ما بفرستد، و این کار را به حساب ثواب
بردن و تقرّب به سوي ما متحمّل شود؟ جواب این است که هیچ کس حقّ ندارد در مال کسی بدون اجازه صاحب تصرّف کند،
پس چگونه جایز است کسی در مال ما تصرّف بکند؟ هر کس بدون اجازه ما این کار را بکند، آنچه را که بر وي حرام بوده حلال
دانسته، و هر کس بدون اجازه چیزي از اموال ما را بخورد مثل اینست که آتش در دل خود نهاده است و بزودي به آتش جهنّم
درافتد. و امّا اینکه از حال کسی پرسیدي که مزرعهاي را وقف ناحیه ما نماید و آن را به سرپرستی تسلیم نماید که از آن حفاظت
کرده و آن را آباد سازد و از درآمدش هزینههاي ص: 608 خود را بپردازد و باقی آن را به ناحیه ما بفرستد؟ آري
این کار براي کسی که صاحب مزرعه وي را سرپرست آن کار نماید جائز است ولی براي دیگران روا و جایز نیست. و امّا اینکه
پرسیدهاي عابري از جنب درختان میوهدار وقفی ما عبور میکند و از آنها میخورد که آیا جایز است؟ جواب این است که خوردن
352 - باز محمّد بن جعفر اسديّ گوید: توقیعی از جانب شیخ أبو جعفر عمري قدّس سرّه ابتداء ( آن حلال و بردنش حرام است. ( 1
و بیهیچ پرسشی چنین صادر گردید: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، لعنت خداوند و ملائکه و همه مردم بر کسی باد که درهمی از مال
ما را بر خود حلال شمارد. أسديّ گوید: به دلم خطور کرد که این توقیع در باره فردي است که درهمی از اموال ناحیه را بر خود
حلال شمارد، نه کسی که از اموال ناحیه میخورد ولی آن را بر خود حلال نمیشمارد و با خود گفتم: آن مطلب در باره کسانی
است که حرامی را حلال شمارند و برتري امام علیه السّلام بر دیگران در این باب چیست؟ گوید: سوگند به خداوندي که محمّد
صلّی اللَّه علیه و آله را به عنوان پیامبر و بشیر فرستاد ص: 609 دیگر بار به آن توقیع نظر انداخته و دیدم آن توقیع بنا
بر آنچه در دلم خطور نموده بود تغییر یافته و چنین شده است: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، لعنت خداوند و ملائکه و همه مردم بر
در خبري که روایت شده، دائر بر اینکه هر کس » : کسی باد که درهمی از مال ما را به حرام بخورد. شیخ صدوق ابن بابویه گوید
روزه روزي از ماه رمضان را عمداً بشکند، سه کفّاره بر ذمّهاش تعلّق میگیرد، پس من به مقتضاي آن در باره کسی فتوي میدهم
که روزه خود را به وسیله جماعی حرام بر او، یا طعامی حرام بر او شکسته باشد. زیرا فحواي این فتوي را در روایت أبو الحسین
صفحه 154 از 174
-353 ( اسديّ رضی اللَّه عنه در آنچه از طرف شیخ أبو جعفر، محمّد بن عثمان عمري قدّس سرّه به او رسیده است موجود است. ( 1
عبد اللَّه بن جعفر حمیريّ گوید: توقیعی به شیخ أبو جعفر محمّد بن عثمان عمري در تسلیت مرگ پدرش- رضی اللَّه عنهما- صادر
، شد و در قسمتی از آن آمده بود: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، ما همه تسلیم فرمان او و راضی به قضاي اوئیم، پدرت به الاحتجاج، ج 2
ص: 610 نیکویی زندگی کرد و پسندیده درگذشت، خداوند نیز او را مشمول رحمت خود ساخت و به اولیا و موالی خود ملحق
ساخت، او پیوسته در امر ایشان علیهم السّلام کوشا بود و در آنچه موجب تقرّب به خداوند میشد تلاش میکرد، خداوند رویش را
خرّم سازد و او را از لغزش حفظ فرماید!. و در قسمتی دیگري از توقیع آمده بود: خداوند پاداش خیرت دهد و این عزا را بر تو نیکو
گرداند، تو سوگوار شدي و ما نیز سوگواریم، جدایی او تو را نگران ساخت ما نیز نگران شدیم، پس امیدوارم او را در جایگاهش
خرّم و شادان سازد و از کمال سعادت او این بود که فرزندي چون تو بدو ارزانی داشته که جانشین و قائم مقام وي باشد، و برایش
طلب رحمت کند و من میگویم: الحمد للَّه، زیرا نفوس پاك و پاکیزه به مکان خود و آنچه براي تو و نزد تو قرار داده است
میباشد، خدا تو را یاري فرماید و توانمند سازد و پشتیبانت باشد و تو را توفیق دهاد، و برایت ولیّ و نگاهبان و رعایتکننده و کافی
354 - و از جمله توقیعاتی که در پاسخ به مسائل فقهی از جانب حضرت صاحب العصر و الزّمان علیه السّلام خارج شد ( باشد!. ( 1
پرسشهایی بود که محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حمیريّ طیّ ارسال نامهاي از او پرسید و آن این بود: ص: 611 بسم
اللَّه الرّحمن الرّحیم، خدا عمر مبارکت را طولانی گرداند و بر دوام عزّت و تأییدات و سعادت و سلامتی حضرتت بیافزاید، و
نعمتهاي خود را بر وجود مبارکت افزایش بخشد، و احسان و مواهب و فضل خود را نسبت به شخص شما زیاد نماید و مرا در هر
پیش آمد سوئی فداي شما گرداند، و پیش از شما بمیراند، مردم مشتاق رسیدن به درجاتی هستند، من نیک میدانم هر که را شما
پذیرا شوید قابل است و آن را که از خود دور سازید فرومایه و پست است، بدبخت کسی که رانده شما باشد، من به خدا پناه
میبرم که رانده درگاه وجود مبارکت باشم. خدا شما را تأیید فرماید، جماعتی در شهر ما هستند که در شهرت و شخصیت با هم
برابرند و هر کدام مقام و موقعیت خود را لازم میشمارد، چندي پیش توقیع حضرتت نزد گروهی از اینان رسید که به آنان فرموده
« ص» داماد مرحوم « ملک بادوکه » کمک کنند. ( 1) و در آن توقیع نام علیّ بن محمّد بن حسین بن ملک معروف به « ص» بودي به
میان اسامی ایشان نبود، و او بدین خاطر اندوهناك شده و از من خواسته که مراتب اندوه او را به عرض مقدّست برسانم که چنانچه
حذف نام او بخاطر گناهی بوده که از او سر زده، بداند تا از آن گناه توبه کند و اگر جز آن بوده با اعلام آن؛ موجبات تسکین
خاطرش را ان شاء اللَّه فراهم آورید. ص: 612 توقیع: ما فقط پاسخ افرادي را دادیم که با ما مکاتبه کرده بودند.
خداوند بر عزّت شما بیافزاید، مرا عادت به آنچنان تف ّ ض لی دادهاید که تنها مختصّ رفتار شما است که مرا مورد لطف خود قرار
که من نیازمند پرسشهایی هستم که براي من از ایشان بفرمائید: و روایتی «1» دهید. و نزد شما- خدا عزیزت بدارد!- فقهائی هستند
علیه السّلام که براي ما نقل شده: از آن حضرت پرسیدند اگر امام جماعتی در حین اقامه نماز درگذشت؛ مأمومین «2» است از عالم
چه کنند؟ و آن حضرت در پاسخ فرموده: او را به عقب میکشند و یکی از مأمومین بجاي او ایستاده و نماز را تمام میکند و آنکه
او را لمس کرده باید غسل کند (غسل میّت). ( 1) توقیع: کسی که جسد را به کناري کشیده فقط باید دستهایش را بشوید، و اگر
هر » : حادثه در حدّ مرگ نبود که موجب قطع نماز گردد نمازش را بر مأمومین تمام کند. و از عالم علیه السّلام روایت است فرموده
و این ،« که جسد مردهاي را با داشتن حرارت لمس کند فقط دستانش را بشوید، و در صورت سرد شدن بدن میّت باید غسل کند
ص: 613 امام جماعت در این حالت داراي حرارت است و همان گونه که گفته شد عمل میشود، ( 1) [سؤال:] اگر
آن فرد جسد میّت را بنوعی با لباسش به کناري بکشد بطوري که آن را لمس نکند چگونه غسل بر او واجب میگردد؟ توقیع: در
این صورت فقط شستن دستها بر او واجب است. سؤال از نماز جعفر طیّار: اگر در اداي تسبیحات در قیام یا قعود یا رکوع یا سجود
[در تعداد آن] دچار سهو شده و آن را در قسمتهاي دیگر همین نماز بگوید آیا لازم است تسبیحات فوتشده در آن حالت را اعاده
صفحه 155 از 174
کند یا نمازش را تمام نماید؟ توقیع: هر گاه در این گونه موارد دچار سهو شد سپس در حالت دیگري بخاطرش آمد در همان جا
قضاي آن را بجا آورد. [سؤال] در مورد زنان: زنی همسرش فوت نموده آیا اجازه دارد در تشییع جنازه همسرش از منزل خارج
شود؟ (به جهت رعایت عدّه وفات) توقیع: آري براي اداي آن مراسم خارج شود. [سؤال:] آیا آن زن میتواند در دوران عدّه وفات
1) توقیع: به زیارت قبر همسرش برود ولی شب را در جایی نماند. [سؤال:] ) به زیارت قبر همسرش برود؟ ص: 614
آیا میتواند براي زنده کردن حقّی از منزل خارج شود یا تا زمانی که دوران عدّه را میگذراند خارج نشود؟ توقیع: اگر مسألهاي
حقوقی بود برود و آن را ادا کند، و اگر حاجتی داشت و بر انجام آن کسی را نداشت میتواند خارج شود تا آن را ادا نماید، ولی
شگفتا بر » : شب را در جایی نماند. در ثواب قرائت سور قرآنی در نمازهاي واجب و غیر آن از عالم علیه السّلام نقل است فرموده
نمازي که در آن سوره توحید » : و نیز روایت است .«؟ کسی که در نمازش سوره قدر را نمیخواند چگونه نمازش مقبول است
را قرائت کند به اندازه تمام دنیا پاداش « همزه » و روایت است: هر که در نماز فریضهاش سوره .« خوانده نشده به کمال نرسیده
سؤال:] آیا جایز است سوره همزه را در نماز بخواند و سورههاي دیگري که یاد کردم را رها کند، با اینکه براي ما روایت ] ،« گیرد
توقیع: ثواب سورهها همان است که .؟« هیچ نمازي جز به قرائت آن دو (قدر و توحید) نه پذیرفته است و نه بکمال رسیده » : شده که
روایت شده، و هر گاه قرائت سورهاي که ص: 615 داراي ثواب است را ترك کرده و بجاي آن یکی از دو سوره
توحید و قدر را به سبب فضل آن دو قرائت کند هم ثواب آن قرائت را دریافت دارد و هم ثواب سورهاي که ترك گفته، و قرائت
غیر آن دو سوره نیز جایز است و نمازش تمام میباشد، ولی در این مورد فضل و استحباب را ترك گفته است. ( 1) [سؤال:] و از
وداع ماه رمضان: چه زمانی است؟ که أصحاب ما در این مورد دچار اختلاف شدهاند، یکی میگوید: در آخرین شب خوانده
میشود، و دیگري میگوید: در آخرین روز آن وقتی هلال ماه رؤیت میشود؟ توقیع: اعمال ماه رمضان در شبهاي آن انجام
میگردد، و [دعاي] وداع در شب آخر آن صورت میپذیرد، پس اگر از کم و کاستی ماه بیم داشت آن را در دو شب بخواند.
آیا مراد از فرستاده؛ رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله « که هر آینه این [قرآن] گفتار فرستادهاي بزرگوار است » : [سؤال:] و از این آیات
در آنجا فرمانروا و » ؟ منظور از این نیرومندي چیست « نیرومندي که نزد خداوند عرش، گرامی و داراي مکانت و منزلت است » ؟ است
، مراد از این فرمانبري چیست و آن کجاست؟ براي این مسأله هیچ جوابی خارج نشد. الاحتجاج، ج 2 ؟« امین است- تکویر: 19 تا 21
ص: 616 به عرض شما- خدا بواسطه تفضّلت بر من عزیزت بدارد- میرسانم که یکی از فقیهان مورد وثوق شما از من در باره این
مسائل پرسش کرد و من نیز از سر انعام بدو پاسخ گفتم، همراه با مطلبی که در باره علیّ بن محمّد بن حسین بن ملک پیش از این
برایم شرح دادي براي او نیز در حدّي که آرام گیرد گفتم، و آن را از نعمات الهی نزد خود بحساب آورد، حال تفضّل فرموده و
دعایی جامع براي دنیا و آخرت براي من و تمامی برادرانم بفرمایید که با انجام آن به خواست خداوند پاداش گیریم. توقیع: خداوند
355 - نامه دیگر محمّد بن عبد اللَّه حمیريّ به آن حضرت علیه السّلام ( خیر دنیا و آخرت را براي تو و برادرانت فراهم فرماید!. ( 1
همانند آن: به عرض میرسد- خدا عزّتت را تداوم بخشد- در نامه من نظري انداخته و در هموار ساختن آن تفضّل فرمایید تا آن را
همچون نعمات و احسان دیگر شما بر خود بیافزایم، خدا عزّتت را تداوم بخشد! در حال من نیاز دارم تا برایم از یکی از فقیهان
اگر نمازگزار در تشهّد رکعت دوم براي رکعت سوم برخیزد آیا گفتن تکبیر واجب است؟ زیرا ص: :«1» بپرسی
( کفایت میکند؟ ( 1 « بحول اللَّه و بقوّته أقوم و أقعد » 617 یکی از أصحاب معتقد است که گفتن آن واجب نیست، و همان گفتن
جواب: در این مورد دو حدیث موجود است: یکی از آنها: از حالتی به حالت دیگر انتقال یافت باید تکبیر بگوید. و حدیث دیگر:
هر گاه نمازگزار سر خود را از سجده دوم برداشته و تکبیر گفت و جلوس نمود سپس برخاست، در این قیام پس از نشستن هیچ »
و در این مورد به هر کدام از آن دو حدیث از جهت تسلیم ،« تکبیري بر او نیست، و همچنین است تشهّد أوّل نیز همین گونه است
عمل نمودي درست است. و [سؤال] از نگین مسی: آیا خواندن نماز با انگشتر جنس آن جایز است؟ جواب: نماز با آن براي
صفحه 156 از 174
نمازگزار مکروه است و نیز در آن اطلاق دارد و عمل مکروه است. و [سؤال:] از مردي که حیوانی قربانی (هدي) براي مرد غایبی
خریداري نموده، و از او خواسته تا آن را در منی سر ببرد، ولی آن مرد هنگام سربریدن حیوان در منی نام فرد غایب را فراموش
، میکند و آن حیوان را نحر میکند، و پس از آن بخاطر میآورد، آیا این قربانی از آن مرد کفایت میکند یا نه؟ الاحتجاج، ج 2
ص: 618 جواب: مانعی ندارد، و آن قربانی براي فرد غائب کفایت میکند. ( 1) [سؤال:] و نزد ما بافندگانی مجوسی هستند، که میته
میخورند و از جنابت غسل نمیکنند، و لباسهایی را براي ما میبافند، آیا اقامه نماز در آن لباسها پیش از شستشو جایز است؟
جواب: هیچ عیبی در اقامه نماز در آنها نیست. [سؤال:] و از نمازگزاري که در تاریکی شب مشغول نماز شب است، ناگاه
سجّ ادهاش غلط میخورد و پیشانی بر پلاس (گونی) یا چرم مینهد، و هنگامی که سر از سجده برمیدارد سجّاده را مییابد، آیا
سجدهاش را اعاده کند یا نه؟ جواب: تا وقتی که صاف ننشسته مانعی ندارد به جستجوي مهر خود بگردد. [سؤال:] از فردي که در
احرام بسر برده و سایهبان را کنار میزند آیا باید چوب هودج و کنیسه و دو طرفش را کنار بزند یا نه؟ جواب: مانعی بر او در ترك
کنار زدن چوب نیست. [سؤال:] و از محرمی که از باران چتري از چرم یا غیر آن براي پیشگیري از خیس ص: 619
شدن جامه و اثاثیهاش در محمل بر سرش میگیرد، آیا این کار جایز است؟ ( 1) جواب: اگر این عمل را در راه داخل محمل انجام
دهد، باید یک قربانی کند. [سؤال:] و مردي است که از دیگري حجّ را بجاي میآورد آیا هنگام عقد احرام نیازي به ذکر نام او
دارد یا نه؟ و آیا واجب است که از جانب آنکه برایش حجّ میگزارد و از جانب خود قربانی کند یا یک قربانی کفایت میکند؟
سؤال:] براي محرم جایز است که در پارچه خزّ عقد احرام ببندد یا ] .«1» جواب: یک قربانی کفایت میکند، و گر نه مانعی ندارد
آن را انجام دادهاند. [سؤال:] و آیا جایز است فردي با کفش بینوکی که دو قوزك «2» نه؟ جواب: مانعی ندارد، و قومی صالح
پایش را نمیپوشاند نماز گزارد یا نه؟ ص: 620 جواب: این کار جایز است. ( 1) [سؤال:] و مردي نماز میگزارد و
در آستین یا شلوارش چاقو یا کلیدي آهنی است آیا این کار جایز است؟ جواب: جایز است. [سؤال:] از مردي که با برخی از عامّه
در سفر حجّ متّصل و همراه است، و آنان از مسلخ احرام نمیبندند، آیا براي این حاجی که از معروفیت و شهرت در هراس است
جایز است که احرام خود را با تأخیر از ذات عرق (میقات أهل عراق) ببندد و با اینان محرم شود، یا جایز نیست مگر احرام از مسلخ؟
جواب: از میقات خود احرام بندد و جامه بر تن نماید، و در دل خود تلبیه گوید، و چون به میقات ایشان رسید آن را اظهار نماید. و
[سؤال:] از پوشیدن کفش پوستی که در دبّاغی متعفّن شده، زیرا یکی از أصحاب میگوید که پوشیدن آن کریه و ناپسند است؟
جواب: جائز است و هیچ عیبی به آن نیست. و [سؤال:] از مردي از وکلاي امور وقف؛ که تمام اموالش را حلال میداند، و هیچ
ص: 621 ورع و پرهیزي از اخذ مال خود ندارد، گاهی به روستایی که در آن است وارد شدم، یا داخل منزلش
شدم و غذایش آماده بود و مرا بدان دعوت میکند و اگر از غذایش نخورم بخاطر آن با من دشمنی کرده و گوید: فلانی خوردن
غذاي ما را حلال نمیشمارد، با این حال آیا من میتوانم غذاي او را بخورم و بعد مقداري صدقه بدهم؟ و مقدار آن صدقه چقدر
است؟ و اگر این وکیل هدیهاي به دیگري بدهد و من حاضر شوم و مرا دعوت کند تا قسمتی از آن را بردارم، و من نیک میدانم
که آن وکیل هیچ پرهیز و ورعی از اخذ اموالی که در دستش میباشد ندارد، چه کنم اگر قسمتی از آن را برداشتم؟ ( 1) جواب:
اگر براي این مرد درآمدي جز آنچه از امور وقف در دست او میباشد دارد، پس از خوراکش بخور و برّ و احسانش را بپذیر، در
غیر این صورت؛ نه (جایز نیست). و [سؤال:] از مردي که حقّ میگوید و معتقد به متعه است، و قائل به رجعت میباشد، جز آنکه او
همسري دارد که در تمام امور او سازگار و موافق است، و آن مرد با همسرش عهد بسته که با داشتن او ازدواج نکند، و نه متعه کند،
، و کنیز هم اختیار ننماید، و به این عهد حدود نوزده سال عمل نموده و به گفته خود وفا نموده، ولی گاهی پیش الاحتجاج، ج 2
ص: 622 میآید که چند ماهی از منزلش بیرون است و متعه نمیکند و نفس او نیز به این کار تحریک نمیشود، ولی میبیند
رعایت این کار او را در دیده دیگر همراهان (شیعه) او- از برادر و فرزند گرفته تا غلام و وکیل و دیگران- سبک ساخته است، ولی
صفحه 157 از 174
با این حال او میل دارد از سر محبّتی که به همسرش دارد و صیانت او و نفس خود بر همان عهد باقی بماند، نه براي تحریم متعه که
خداوند را بدان معتقد است، با این اوصاف آیا در این ترك و کنارهگیري گناهی متوجّه او خواهد بود یا نه؟ جواب: براي او
( مستحبّ است که خداي تعالی را با انجام متعه اطاعت کند تا عهد و حلف در معصیت از او زایل شود؛ هر چند براي یک مرتبه. ( 1
-356 و در نامه دیگر محمّد بن عبد اللَّه حمیريّ به صاحب الزّمان علیه السّلام از جواب پرسشهایی که از آن حضرت در باره آنها
نموده بود، در سال سیصد و هفت. از محرمی پرسیده بود که آیا جایز است که ازار خود را از پشت محکم کرده و بصورت طولی
به گردنش اندازد، و دو طرف آن را از سمت ران به بالا کشیده و در کمر جمع کرده و آن را ببندد، و دو طرف دیگر آن را از میان
دو پایش خارج ساخته و به طرف ران بالا ببرد، و دو طرف آن را به سمت مفصل ران محکم کند، و آن مشابه شلوار همه اعضا را
ص: 623 میپوشاند، زیرا ازار نخست را ما بتن میکنیم وقتی مردي سوار بر شترش میشود آنجا نمایان و آشکار
میگردد، و این عمل براي ستر و پوشش است؟ ( 1) آن حضرت علیه السّلام پاسخ فرمود: جایز است آدمی هر طور که میخواهد
ازار بندد تا وقتی که هیچ تغییري از قیچی نمودن و سوزن کاري که آن را از حدّ میزر (لنگ) خارج سازد را در آن ندهد، و سوزن
را از آن رد کند ولی به هم وصل نکند، و قسمتهاي مختلف آن را به هم محکم نکند، و هنگامی که ناف و دو رانش را پوشاند باید
که دامن آن را بلند گرداند، زیرا آنچه اجماع و سنّت بر آن است پوشیدن ناف و زانوها است، و محبوب و افضل نزد ما آنست که
محرم احرام بر سبیل معمولی که دیگران میکنند بندد. و پرسید: آیا براي محرم جایز است که بر بالاي مئزر تکّه بندد؟ پس پاسخ
فرمود: براي محرم جایز نیست که مئزر را بغیر آن به چیز دیگري اعمّ از تکّه و غیر آن بندد. و پرسید: در هنگام توجّه در نماز گفتن:
« علی دین محمّد » : جایز است، چرا که برخی از أصحاب ما گفتهاند: چون گوید « علی ملّۀ إبراهیم و دین محمّد صلّی اللَّه علیه و آله »
بدعت نموده، زیرا ما در کتابهاي نماز در این مورد هیچ حدیثی جز حدیث واحدي در کتاب نماز ص: 624 قاسم
حضرت صادق علیه السّلام به حسن فرموده: چگونه در نماز توجّه » ( بن محمّد از جدّش از حسن بن راشد را نیافتیم که میگوید: ( 1
وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ » : فرمود: از این مورد تو را نپرسیدم، چگونه میگویی ،« لبّیک و سعدیک » : میکنی؟ گفت: میگویم
علی ملّۀ » : حسن گفت: همان را میگویم. فرمود: وقتی این جملات را گفتی در ادامه بگو ؟ « السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلماً
حضرت فرمود: توجّه .« إبراهیم، و دین محمّدٍ و منهاج علیّ بن أبی طالبٍ، و الائتمام بآل محمّدٍ، حنیفاً مسلماً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ
وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ » : در نماز از امور واجب نیست، و سنّت مؤکّ ده در آن که مانند اجماع بیخلاف میباشد این گونه است
السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، حَنِیفاً مسلماً علی ملّۀ إبراهیم و دین محمّدٍ و هدي أمیر المؤمنین، وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ
مَحْیايَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا من المسلمین، اللّهمّ اجعلنی من المسلمین، أعوذ باللَّه السّمیع
که «1» سپس سوره حمد را آغاز کن. ( 1) آن فقیهی « العلیم من الشّیطان الرّحیم، ص: 625 بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
هیچ تردیدي در علم او نیست گوید: دین براي محمّد است و هدایت از آن أمیر المؤمنین، زیرا هدایت براي او و در نسل او تا روز
قیامت باقی است، پس هر که این گونه باشد از جمله هدایت یافتهگان است، و هر که شکّ کند دین ندارد، و پناه بر خدا از
گمراهی پس از هدایت!. و پرسید: وقتی از قنوت نماز فارغ میشویم جایز است که دست خود بر صورت و سینه خود بکشیم، و این
بتحقیق خداوند عزّ و جلّ گرامیتر از آن است که دستان بندهاش را خالی بازگرداند بلکه پر » : به جهتی حدیثی است که نقل است
یا جایز نیست؟ زیرا برخی از أصحاب معتقدند که آن عملی در نماز است. جواب فرمود: بازگرداندن دستان « از رحمت خود نماید
بر سر و صورت در نماز فریضه جایز نیست، و آن چیز که باید بدان عمل نمود وقتی دست خود را در قنوت نماز فریضه بالا میبرد
و از دعا فارغ میشود باید که کف دو دست خود را به کندي بر سینه برابر روي گذارد و تکبیر ص: 626 گوید به
رکوع رود، و حدیث مذکور صحیح است ولی در نوافل روز و شب نه در فرائض و واجبات، و عمل کردن به آن افضل است. ( 1) و
پرسید: سجده شکر پس از نماز فریضه چگونه است، زیرا برخی از أصحاب معتقدند که آن بدعت است، پس آیا جایز است که
صفحه 158 از 174
یا پیش «1» آدمی پس از نماز واجب آن را انجام دهد؟ و اگر جایز است آن را در نماز مغرب پس از چهار رکعت نافله انجام دهد
از آنها؟ جواب فرمود: سجده شکر از واجبترین و لازمترین آداب و سنن است، و کسی که اعتقاد به بدعت بودن آن دارد قصد دارد
در دین خدا مرتکب اختراع و بدعتی شود. و امّا خبر مروي در باره آن پس از نماز مغرب و اختلاف در اینکه پس از سه رکعت
مغرب باشد یا چهار رکعت نوافل باید دانست که رتبه دعا و تسبیح در فضیلت پس از نماز بر دعا به تعقیب نوافل مانند فضیلتی است
که نمازهاي فریضه بر نوافل دارند، و سجده نوعی دعا و تسبیح میباشد و بهتر است پس از واجب باشد، و اگر بعد از نوافل هم قرار
1) و پرسید: یکی از برادران شیعه ما زمین حاصلخیز تازهاي دارد که آن در کنار ) گیرد باز هم جایز است. ص: 627
زمین مخروبهاي است که سلطان را در آن بهره و نصیبی است و کارگران آن برادرمان در حدود و اطراف آن زراعت میکنند ولی
مورد اذیّت و آزار عمّال سلطان واقع شده و آنان متعرّض تمام در آمد آن زمین شدهاند، و آن زمین به جهت خراب بودن هیچ
قیمت و بهایی ندارد، و حدود بیست سال است که زمین بائر میباشد، و سلطان مانع از فروش یا اجاره آن زمینها میشود زیرا گفته
شده که این قسمت از این زمین حاصلخیز پیش از این از مورد وقفی قبض شده که براي سلطان بوده بهمین خاطر خرید و فروش
تنها باید با سلطان انجام شود و آن راه درست است، و این قانون را تنها براي حفظ و نگهداري و مصلحت و آبادانی زمین خودش
وضع نموده، چون زمین بائر و موات سلطان به برکت و فضل آب زمین حاصلخیز رونق میگیرد، و طمع اولیاي سلطان از آن بریده
میشود، و اگر این عمل جایز نیست هر عملی که بفرمایید به خواست خداي تعالی همان کنیم؟ آن حضرت علیه السّلام جواب
فرمود: بیع زمین حاصلخیز جایز نیست مگر از صاحب و مالک اصلی آن یا به فرمان یا رضایت او روا میباشد. و پرسید: مردي که
زنی را خارج از رحم به حلّیّت خود درآورده و حذر میکرده تا ص: 628 مبادا فرزندي بهم رسد ولی ناگهان آن
زن صاحب فرزند شد، ابتدا آن مرد از پذیرفتن آن امتناع میکرد و دست آخر آن را پذیرفت ولی با شکّ و تردید، با این حال تمام
مخارج فرزند و مادرش را پرداخت نمود تا آن زن درگذشت، و او همچنان به پرداخت مخارج فرزند ادامه داد جز اینکه او در مورد
فرزند مشکوك بوده و وي را با خود مخلوط نمیکرد، اگر میفرمایید که باید آن فرزند را با سایر اولاد خود همراه نموده و چون
دیگر فرزندانش باشد همان کار را کند و اگر جداي از حقّ او باید مقداري از مال خود را بدو بپردازد همان کار کند؟ ( 1) پس آن
حضرت علیه السّلام پاسخ فرمود: استحلال و حلال نمودن زن چند گونه است، و پاسخ نیز در مورد او مختلف است، پس دوباره
صورت قضیّه استحلال را مشروح بیان کند تا پاسخ را در مورد امر فرزند به خواست خدا دریابد. و از آن حضرت تقاضاي دعایی
نموده پس این پاسخ خارج شد: خداي تعالی آنچنان که خود أهل آن است بر او بخشایش فرماید، اینها همه از سر توجّه به حقّ او و
رعایت حال مرحوم پدرش و نزدیکی او به ما است، و ما پس از وقوف به نیّت پاکش از او راضی و خشنود گشتیم، و از مخاطبهاش
بر او آگاه شدیم که آنچه او را ص: 629 به خداوند نزدیک و مقرّب ساخته همانا خشنودي خداوند عزّ و جلّ و
رضایت رسول و اولیاي او بدان چه ما آغاز نمودیم میباشد، از خداوند بواسطه حاجت او درخواست میکنم آنچه از خیر و نزدیک
آرزو نموده برآورده سازد، و اینکه امر دین و دنیاي او را آن گونه که به صلاح او میپسندد اصلاح فرماید، او ولیّ و سرپرستی قادر
357 - و نامهاي نیز در سال 308 حاوي مسائل دیگري این گونه به آن حضرت علیه السّلام نگاشت که: بسم اللَّه ( و توانا است. ( 1
الرّحمن الرّحیم، خداوند بقایت را طولانی سازد و عزّت و کرامت و سعادت و سلامتت را دوام بخشد! و نعمات خود را بر شما به
کمال رساند و احسان و بخشش و انعام و فضل و موهبتهاي زیبا و فضل و بهترین قسمت خود را براي شما افزون فرماید، و از هر
حادثه سوئی مرا قربانت گرداند و جان فدایت فرماید!. در اطراف ما مردان و زنان کهنسالی زندگی میکنند که بیش از سی سال
است که ماه رجب را روزه میدارند و آن را به ماه شعبان و رمضان وصل میکنند. و یکی از أصحاب ضمن نقل حدیثی گفته است
میفرماید: پانزده روز از ماه رجب را روزه «1» 1) در پاسخ گفت: فقیه ) که روزه ایشان معصیت است؟ ص: 630
بدرستی » : را براي روزههاي قضاي خود قرار دهد بنا بر حدیثی که فرموده «2» بدارد سپس آن را قطع کند، جز اینکه آن سه روز
صفحه 159 از 174
و پرسید: مردي در مسیر سفر در محمل خود نشسته و برف سنگینی به .«! بهترین ماه براي قضاي روزهاي واجب ماه رجب است
اندازه قد و قامت یک مرد نشسته، و نگران است اگر از محمل پایین بیاید در آن فرو رود، و او در همین حال میماند و به جهت
کثرت و شدّت ریزش برف حتّی قادر نیست پا بر آن نهد، در یک چنین وضعی آیا جایز است نماز واجب را در محمل بخواند؟
ضمناً خود ما زمان بسیاري است که این کار را میکنیم آیا باید آنها را اعاده کنیم؟ پاسخ فرمود: هنگام ضرورت و سختی مانعی
ندارد. و پرسید: مردي زمانی به صفوف جماعت میرسد که امام در رکوع است او نیز به رکوع میرود و آن را براي خود یک
رکعت محسوب میدارد، ولی یکی از أصحاب معتقد ص: 631 است تا وقتی که تکبیر رکوع امام را نشنیده
نمیتواند آن را یک رکعت محسوب بدارد؟ ( 1) پاسخ فرمود: اگر هنگام ملحق شدن به امام به قدر یک تسبیح رکوع او را دریابد
آن را یک رکعت محسوب دارد هر چند تکبیر رکوع را نشنیده باشد. و پرسید: مردي نماز ظهر را میخواند و داخل در نماز عصر
میشود، و زمانی که دو رکعت از عصر را خواند یقین میکند نماز ظهر را دو رکعت خوانده چه کند؟ پاسخ فرمود: اگر ما بین دو
نماز از او حدثی سر زده که موجب ابطال نماز شده هر دو نماز را اعاده کند، و گر نه دو رکعت آخر را از باقیمانده نماز ظهر قرار
دهد، و بعد از آن نماز عصر را بخواند. و پرسید: آیا توالد و تناسل در میان أهل بهشت صورت میگیرید یا خیر؟ پاسخ فرمود:
بدرستی که در بهشت نه حملی براي زنان است و نه زایمان و تولّدي نه حیض و نه نفاس و مشقّت طفولیّت، و همچنان که خداوند
، پس چون الاحتجاج، ج 2 ،« و در آن بهشت است هر چه دلها خواهش و آرزو کند و چشمها از دیدن آن لذّت برد » : سبحان فرموده
ص: 632 فرد مؤمنی آرزوي فرزندي کند خداوند آن را بدون حمل و زایمان و ولادت بر همان شکلی که میخواهد برایش خلق
کند، همچنان که از سر عبرت حضرت آدم را آفرید. ( 1) و پرسید: مردي با مهریهاي معلوم و زمانی مشخّص زنی را به تزویج خود
در میآورد، و زمانی از آن برایش باقی مانده، و آن را به زن میبخشد و حال اینکه آن زن سه روز پیش از آنکه زمان الباقی را
بدو ببخشد حیض شده، در یک چنین حالتی آیا میشود پس از رسیدن به پاکی و طهر فرد دیگري او را با صداق و زمانی معلوم و
مشخّص به تزویج خود درآورد، یا یک دوره حیض دیگر را باید از سر گیرد؟ پاسخ فرمود: یک دوره حیض دیگر جز آن باید از
سر گیرد، زیرا کمترین زمان براي این عدّه یک حیض و پاکی کامل است. و پرسید: آیا شهادت افرادي که مبتلا به بیماري پیسی و
پاسخ فرمود: در .« افراد معلول بر افراد سالم مقدّم نمیشوند » جزام و علیلی هستند پذیرفته میشود؛ زیرا براي ما روایتی نقل شده که
1) و پرسید: آیا جایز ) معلولیتهاي غیر مادرزادي مقبول است و در معلولیتهاي مادرزادي پذیرفته نمیشود. ص: 633
است که مرد؛ دختر همسرش را به زوجیت خود درآورد؟ پاسخ فرمود: اگر در خانه آن مرد پرورش یافته است جایز نیست، و اگر
این گونه نبود و مادرش نیز در حباله نکاح او نیست در این مورد روایت شده که جایز است. و پرسید: آیا جایز است با دختر دختر
زنی ازدواج کند و بعد از آن با مادر بزرگش ازدواج کند، یا جایز نیست؟ پاسخ فرمود: از این مورد نهی شده و ممنوع است. و
پرسید: مردي از دیگري هزار درهم طلبکاري میکند و بر آن شاهدي عادل نیز اقامه مینماید، و در یک حواله دیگر نیز ادّعاي
طلب پانصد درهم مینماید، و در تمامی این موارد شواهدي عادل دارد، و در حوالهاي ادّعاي سیصد درهم و دویست درهم
مینماید و براي تمام آنها شاهد دارد، و فرد بدهکار میگوید تمام حوالههاي خرده داخل در همان هزار درهم است و فرد طلبکار
منکر این مطلب است، آیا در این صورت باید همان هزار درهم یک مرتبه را بپردازد یا بر همان مقدار که شاهد دارد باید پرداخت
1) پاسخ فرمود: از فرد ) کند؟ و در این چکها استثنائی نیست و تنها هر کدام چکی بر همان وجه است. ص: 634
بدهکار یک مرتبه همان هزار درهمی که بیشبهه است گرفته میشود، و فرد طلبکار براي الباقی طلب خود باید سوگند بخورد و
را با میّت در گور قبرش نهند یا نه؟ پاسخ فرمود: با میّت در قبرش نهاده و «1» گر نه حقّی ندارد. و پرسید: آیا جایز است که گل قبر
با حنوط او مخلوط میشود بخواست خدا. و پرسید: از حضرت صادق علیه السّلام براي ما روایت شده که آن حضرت بر کفن
آیا براي ما نیز جایز است که آن ،« إسماعیل شهادت میدهد که هیچ معبودي جز اللَّه نیست » : فرزندش إسماعیل مکتوب فرموده
صفحه 160 از 174
جمله را با گل قبر یا غیر آن بنگاریم یا نه؟ پاسخ فرمود: این مورد جایز است. و پرسید: جایز است که آدمی با گل قبر تسبیح بسازد
و آیا در آن فضیلتی هست؟ پاسخ فرمود: این کار را بکند زیرا هیچ تسبیحی برتر و بهتر از آن نیست، و از فضیلت آن همین بس که
1) و پرسید: ) آدمی تسبیح را از خاطر میبرد و تسبیح را میگرداند و تسبیحی براي او مکتوب میگردد. ص: 635
آیا میشود بر لوحی از گل قبر سجده کرد و آیا آن کار فضیلتی دارد؟ پاسخ فرمود: این کار جایز است و برخوردار از فضیلت نیز
میباشد. و پرسید: فردي است که قبور ائمّه علیهم السّلام را زیارت میکند، آیا جایز است که بر قبر سجده کند؟ و یا قبر را مقابل
خود در نماز قبله قرار دهد، یا نزد رأس قبر یا پاي آن بایستد؟ یا قبر را در نماز پشت سر خود قرار دهد؟ پاسخ فرمود: امّا سجده بر
قبر در هیچ نافله و فریضه و نه زیارتی جایز نیست، و آن چیزي که باید بدان عمل شود گذاردن گونه راست بر قبر میباشد. و امّا
نمازي که پشت قبر بوده و آن را قبله خود قرار دهد نماز میان دو دست و سمت راست و سمت چپ قبر جایز نیست، زیرا باید بر
امام علیه السّلام نه مقدّم شود و نه مساوي. و پرسید: آیا جایز است که آدمی در عین اقامه نمازي فریضه یا نافله تسبیح دستش را
1) و پرسید: آیا جایز است که با دست ) بگرداند؟ پاسخ فرمود: اگر از سهو و اشتباه بیم دارد جایز است. ص: 636
چپ تسبیح را چرخانده و ذکر گوید یا نه؟ پاسخ فرمود: جایز است وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ. و پرسید: از حضرت فقیه علیه السّلام
اگر وقف بر افرادي با اعیان و اعقابشان موجود بود، و تمام » : براي ما نقل است که در خبري مأثور در باره فروش امور وقفی فرموده
در این مورد آیا میشود قسمتی از آن را از ،« آن افراد بر فروش وقف اجتماع نمودند آن بیع اصلح است و میتوانند آن را بفروشند
برخی از ایشان خریداري نمود اگر همه متّفق القول نشدند، یا جایز نیست جز با اجتماع همگی آنان؟ و در باره وقف غیر قابل فروش
بیان فرمایید؟ پاسخ فرمود: وقف بر امام مسلمین غیر قابل فروش است، و اگر وقف بر گروهی از مسلمین بود میتوانند هر کدام آن
و پرسید: آیا جایز است که فرد محرم براي جلوگیري از بوي عرق به زیر بغل .«1» مقدار که بر فروشش موافق یا مخالفند را بفروشند
1) پاسخ فرمود: این مورد جایز است، و ) براي خوشبو شدن بزند یا نه؟ ص: 637 « توتیا » و « مرتک » خود دو نوع ماده
باللَّه التّوفیق. و پرسید: فرد کوري در زمان بینایی و سلامت خود بر ماجرایی شهادت داده، سپس بینایی را از دست داده و قادر نیست
خط خود را دیده و بشناسد، آیا شهادت چنین فردي مقبول است یا نه؟ و اگر این فرد نابینا شهادتی که داده را بخاطر آورد آیا جایز
است که بر شهادت خود دوباره شهادت دهد یا جایز نیست؟ پاسخ فرمود: اگر شهادت و زمان آن را بیاد داشته باشد شهادت او
مقبول است. و پرسید: مردي زمینی حاصلخیز یا چارپایی را وقف میکند، و بر خود بنام برخی از وکلاي وقف شهادت میدهد،
سپس این وکیل از دنیا میرود یا امر او دگرگون میشود و دیگري متولّی آن میشود، آیا براي این شاهد جایز است که براي
جانشین وکیل گذشته شهادت دهد هنگامی که اصل وقف براي تنها یکنفر است یا نه؟ پاسخ فرمود: جز این مورد جایز نیست، زیرا
و گواهی را براي خدا برپا دارید » : شهادت براي وکیل اقامه نشده و تنها براي مالک آن اقامه گردیده و حال اینکه خداوند فرموده
1) و پرسید: روایات در باره دو رکعت آخر نماز بسیار زیاد شده، یکی گوید: ) ص: 638 .« (ادا کنید)- طلاق: 2
خواندن تنها سوره حمد افضل است، و دیگري گوید: گفتن تسبیح افضل است، حال فضیلت از آن کدامیک از آن دو است تا ما
همان کنیم؟ پاسخ فرمود: قرائت سوره حمد در این دو رکعت خواندن تسبیح را نسخ نموده، و مسأله نسخ تسبیح؛ روایتی است از
هر نماز بدون قرائت حمد ناقص است مگر براي فرد علیل، یا کثیر السّهو که بیم باطل شدن نماز را » : علیه السّلام که فرموده «1» عالم
و پرسید: در نزد ما مشهور است که ربّ جوز براي درد حلق و گرفتگی آواز نافع است و طریقه استعمال آن بطوري که در .« دارد
میان مردم اشتهار دارد آنست که جوز تازه را پیش از آنکه خوب ببندد گرفته و خوب نرم میکوبند و آب آن را میافشرند و صاف
میکنند و چندان میجوشانند که به نصف آید و خوب مطبوخ گردد، بعد از آن از بالاي آتش فرود آورده یک شبانه روز نگاه
میدارند، بعد از آن شش رطل آن را یک رطل عسل میاندازند و در بالاي آتش نرم جوش میدهند و کف آن را میگیرند و
نوشادر و شبّ (زاج) یمانی از هر یک نیم مثقال خوب میسایند و آب در آن میاندازند و یک درم زعفران ص:
صفحه 161 از 174
639 مسحوق در آن انداخته جوش دهند تا به کف آید. بعد از آن کف را گرفته و میپزند تا مثل عسل به قوام آید و سفت و
چسبان گردد پس از آن از آتش فرود میآرند و سرد میگردانند و از آن میآشامند؛ آیا نوشیدن آن جایز است یا نه؟ ( 1) پاسخ
فرمود: اگر مقدار زیاد آن مست کرده یا تغییر حالت میدهد پس کم و زیاد آن حرام است، و اگر هیچ اثر مستکنندگی ندارد
حلال است. و پرسید: اگر براي مردي حاجتی پیش آید و در انجام و عدم انجام آن سرگردان و حیران شده بعد از آن دو خاتم
پس چندین بار از خداوند طلب خیر میکند، سپس ،« نه، انجام مده » : و بر دیگري « آري انجام بده » بگیرد بر یکی از آن دو بنویسد
در یکی از آن دو نگاه انداخته و آن را خارج ساخته و به همان عمل میکند، آیا این شیوه جایز است یا نه؟ و آیا عامل و تارك آن
مانند استخاره موافق شرع است یا آن نوع دیگري است؟ پاسخ فرمود: آنچه که حضرت عالم علیه السّلام مسنون ساخته همانا تنها
استخاره با رقعه و نماز میباشد. و پرسید: خواندن نماز جعفر بن أبی طالب علیه السّلام در کدام وقت افضل است، و آیا در
ص: 640 آن قنوت دارد؟ و اگر دارد در کدام رکعت آن میباشد؟ ( 1) پاسخ فرمود: افضل اوقات آن ظهر روز
جمعه است؟ سپس در هر روز که خواستی، و در هر زمان از شب یا روز آن را بجاي آوري جایز است، و قنوت در آن دو مرتبه
است: یکی در رکعت دوم پیش از رکوع، و دیگري در رکعت چهارم. و پرسید: مردي قصد هزینه کردن مقداري پول از اموال خود
و دفع آن به یکی از برادران ایمانیش را میکند سپس در نزدیکان و خویشان خود فردي محتاج را مییابد، آیا میتواند از نیّت خود
برگشته و آن را به فامیل محتاجش بدهد؟ پاسخ فرمود: آن مال را به کسی از آن دو دهد که به مذهب و عقیده او نزدیکتر است،
خداوند در حالی که فامیل و نزدیک محتاجی باشد » : پس اگر میخواهد به حدیث حضرت عالم (هادي) علیه السّلام که فرموده
عمل کند پس آن را میان فامیل نزدیک و آنکه از ابتدا قصد کرده بود تقسیم کند تا به هر دو فضیلت دست « صدقه را نمیپذیرد
یابد. و پرسید: أصحاب ما در مسأله مهریه اختلاف کردهاند، یکی معتقد است: اگر بر زن داخل شود مهریه از او ساقط شده و چیزي
بر گردن ندارد، و دیگري گوید: مهریه در ص: 641 دنیا و آخرت لازم و واجب است، پس آن چگونه است؟ و چه
چیزي در آن واجب است؟ ( 1) پاسخ فرمود: اگر بر گردن آن مرد مهریه را بصورت سند بدهی و دین او ثبت کرده؛ آن در دنیا و
آخرت واجب و لازم است، و اگر در سند فقط ذکر مهریه را نموده است همین که بر او داخل شود ساقط میگردد، و اگر هیچ
و پرسید: از حضرت عسکريّ علیه السّلام روایتی براي ما .«1» سندي نداشت، بمحض داخل شدن بر زن باقی مهریه ساقط میگردد
نقل شده که مردي از آن حضرت در باره نماز با جامه خزّدار با کناره پوست خرگوش پرسید، و او جایز میدانست، و خبر معارضی
هم از آن حضرت نقل است که آن را جایز نمیدانسته، پس ما به کدام عمل کنیم؟ پاسخ فرمود: آن حضرت تنها نماز در این پشم
و پوست را حرام دانسته، ولی تنها پشم آن تماماً حلال است. و یکی از علما در باره این فرمایش حضرت صادق علیه السّلام پرسید
(1) ص: 642 .« در جامهاي که از پوست روباه و خرگوش است نماز خوانده نمیشود، و نه در جامه مشابه آنها » : که
و پرسید: در اصفهان از نوعی جامه عنّابیه رنگارنگ از .« آن بزرگوار تنها پوست را در نظر داشته است » : آن حضرت پاسخ فرمود
جنس قزّ و ابریشم استفاده میکنند، آیا نماز در آن جایز است یا نه؟ پاسخ فرمود: نماز جز در لباسی که ممزوج به پنبه یا کتان باشد
جایز نیست. و پرسید: در مسح دو پا کدام مقدّم است، پاي راست یا هر دو با هم مسح شود؟ پاسخ فرمود: بر هر دو با هم مسح شود،
و اگر میخواهد یکی یکی مسح کند پس به پاي راست آغاز کند. و پرسید: آیا جایز است که نماز جعفر طیّار را در سفر خواند یا
نه؟ پاسخ فرمود: جایز است. و پرسید: در تسبیحات حضرت زهرا علیها السّلام اگر کسی دچار سهو شده و بیش از سی و چهار بار
اللَّه أکبر گفت، آیا بازگردد به سی و چهار بار یا آن را از سر گیرد؟ و اگر تسبیحات را تا شصت و هفت گفت آیا به شصت و
شش بازگردد یا آن را دوباره آغاز کند؟ و چه چیزي در این مورد جایز است؟ ص: 643 پاسخ فرمود: در صورت
سهو در تکبیر و تجاوز از سی و چهار بار؛ به سی و سه بار بازگشته و بنا را بر همان قرار دهد، و اگر در تسبیح سهو کرده و از
تجاوز کرده و « الحمد للَّه » شصت و هفت بار تجاوز نمود؛ به تعداد شصت و شش بازگشته و بنا را بر همان نهد، و هر گاه از ذکر
صفحه 162 از 174
358 - محمّد بن عبد اللَّه بن جعفر حمیريّ گوید: این توقیع پس از سؤالاتی ( صد بار تکرار نمود هیچ بأس و عیبی بر او نیست. ( 1
که شد از ناحیه مقدّسه- که خداي تعالی آن را حراست فرماید- خارج شد: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم: نه به امر خداوند اندیشه
میکنید، و نه از اولیاي او میپذیرید، حکمت بالغهاي است، پس بیم دادنها (یا: بیمکنندگان) گروهی که ایمان نمیآورند را چه
سود دهد؟ سلام بر ما و بر بندگان صالح خداوند باد. هر گاه قصد توجّه بخداي تعالی و ما را نمودید پس همان طور که خدا
سلام بر تو باد! اي داعی خداوند و ربّانی آیات او. سلام بر تو باد! اي باب خداوند و دیّان .«1» « سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ » : فرموده بگویید
1) سلام بر تو باد! اي خلیفه خدا و ناصر حقّ او. سلام بر تو باد! اي حجّت خدا و دلیل ارادت او. ) دین او. ص: 644
سلام بر تو باد! اي تالی قرآن و ترجمان آن. سلام بر تو باد! در ساعتهاي شب و کنارههاي روز. سلام بر تو باد! اي بقیّۀ اللَّه در زمین
او. سلام بر تو باد! اي میثاق خداوند که از او اخذ کرده و تأکید فرموده. سلام بر تو باد! اي نشانه منصوب و اي علم مصبوب، و
یاري و رحمت واسعه که وعده دروغ نیستی. سلام بر تو باد! زمانی که قیام میکنی، سلام بر تو باد! هنگامی که مینشینی. سلام بر
تو باد! هنگامی که قرائت میکنی و بیان میداري. سلام بر تو باد! وقتی نماز میگزاري و قنوت میخوانی. ص:
1) سلام بر تو باد! زمانی که به رکوع میروي و به سجده میافتی. سلام بر تو باد! آنگاه که تهلیل و تکبیر میگویی. سلام بر ) 645
تو باد! وقتی حمدي میگویی و استغفار میکنی. سلام بر تو باد! زمانی که داخل صبح میشوي و به شب وارد میشوي. سلام بر تو
باد! در شب آنگاه که فرو پوشد و در روز آنگاه که روشن و پدیدار شود. سلام بر تو باد! اي امام مأمون. سلام بر تو باد! اي مقدّم
آرزو شده. سلام بر تو باد! به جوامع اسلام. مولاي من! تو را به شهادت میگیرم که من معتقد به توحید و نبوّت هستم و اینکه أمیر
المؤمنین حجّت خدا است و نیز حسن و حسین و علیّ بن حسین و محمّد بن علیّ، و جعفر بن محمّد، و موسی بن جعفر، و علیّ بن
موسی، و محمّد بن علیّ، و علیّ بن محمّد، و ص: 646 حسن بن علیّ همگی حجّت او هستند، و شما نیز حجّت
خدائید. ( 1) شما ابتدا و آغازید و آخر و پایان، و اینکه رجعت شما حقّی بلا شکّ است، روزي که برخی از نشانههاي پروردگار تو
بیاید دیگر هیچ کس را که پیش از آن ایمان نیاورده یا در حال ایمانش کار نیکی نکرده ایمان آوردنش سود ندارد، و اینکه مرگ
حقّ است و و ناکر و نکیر حقّ است، و شهادت میدهم که رستاخیز و بعث حقّ است، و اینکه صراط و مرصاد حقّ است، و میزان و
حساب حقّ است، و بهشت حقّ است و جهنّم حقّ است، و وعد و وعید به آن دو نیز حقّ است. مولاي من! مخالف شما بدبخت و
شقی است و مطیع شما سعید و خوشبخت است. بر این شهاداتی که بر شما دادم بر من گواه باش، و من دوست شما و بیزار از دشمن
شمایم، پس حقّ همان است که راضی و خشنودتان ساخته، و باطل همان است که شما را غضبناك نموده، و معروف همان است که
شما امر بدان فرمودهاید، و منکر نیز همان منهیّات شما است، پس نفس و جان من ایمان به خداوند یکتاي بیشریک دارد، و اعتقاد
به رسول او، و به أمیر المؤمنین، و به امامان أهل ایمان، و به شما اي مولاي من! ابتدا و آخر شما دارد، و نصرت و یاري من مهیّاي
1) دعایی که در ) شما است، و محبّت من بطور خالص براي شما است، خدایا اجابت فرما! اجابت فرما!. ص: 647
تعقیب این کلام آمده این است: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم: خداوند از تو درخواست میکنم که بر محمّد؛ پیامبر رحمت و کلمه نور
خود درود فرستی، و اینکه قلب و دل مرا به نور یقین پر کنی، و سینهام را به نور ایمان، و فکرم را به نور ثبات، و عزم و ارادهام را به
نور علم، و نیرو و توانم را به نور عمل، و زبانم را به نور صدق و راستی و دین و عقیدهام را به نور بصائري که نزد خودت میباشد
منوّر فرمایی، و دیدگانم را به نور ضیاء، و گوشم را به گرفتن حکمت، و مودّت و محبّتم را به نور دوستی و موالات محمّد و آل او
مشحون و منوّر فرمایی، تا در حالی شما را ملاقات کنم که تماماً به عهد و میثاق شما وفا کرده باشم، و رحمت تو مرا فرا گرفته
باشد، اي ولیّ و اي حمید. خداوندا بر حجّت خود در زمین درود فرست، همو که خلیفهات در سرزمینهایت است، و خواننده به راه
و قائم به قسط و عدل تو است، و به فرمان تو انتقامجو است، دوست أهل ایمان است، و موجب تباهی کافران است، ظلمت را جلا
دهد و حقّ را روشن گرداند، و با حکمت و صدق پرتو افشانی میکند، و کلمه تامّه تو در زمین شما است، همو که مراقب و ترسان
صفحه 163 از 174
است و ولیّ ناصح، او کشتی نجات، و نشانه هدایت و نور دیده ص: 648 اطرافیان است، و بهترین کسی است که
قمیص بر تن داشته و ردا بر دوش انداخته، جلا دهنده دلتنگیها، همو که زمین را پس از آنکه پر از ظلم و جور شده؛ مشحون از
عدل و داد میکند، همانا تو بر هر کاري قادر و توانائی. ( 1) خداوند بر ولیّ و فرزند اولیایت درود فرستد؛ همانها که اطاعت و
رعایت حقّشان را واجب ساختی و هر گونه رجس و پلیدي را از میانشان بردي و ایشان را بطور کامل پاك گرداندي. خداوندا
دوستان او و اولیاي خود و شیعه و یاران او را نصرت فرموده و پیروز کن، و ما را از جمله ایشان قرار بده. خداوندا او را از باغی و
طاغی، و از شرّ تمام مخلوقاتت حفظ فرما، و آن حضرت را از مقابل و پشت و از راست و چپ حراست فرموده و از بروز هر پیش
آمدي سوئی محفوظ دار، و در آن رسول و آلش را محافظت فرما، و عدل را بدو اظهار دار و او را با نصر یاري فرما، و یارانش را
یاري فرما و خاذلین او را مخذول فرما، توسّط او زورگویان کافر را نابود کن و کافران و أهل نفاق و ملحدین را در جاي جاي شرق
و غرب عالم و خشکی و دریا هلاك گردان، و توسّط او زمین را پر از عدل و داد فرما، و دین پیامبرت را آشکار فرما! الاحتجاج،
ج 2، ص: 649 خدایا مرا از انصار و اعوان و اتباع و شیعیانش قرار ده و در آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله همان طور که میخواهند
نشانم بده، و در دشمنانشان آنچنان که از من حذر کنند قرار ده، اي معبود حقّ! اجابت فرما، اي داراي جلال و اکرام اي مهربانترین
359 - نامهاي در اواخر ماه صفر سال 410 (هجري) از ناحیه مقدّسه امام زمان علیه السّلام به شیخ مفید محمّد بن ( مهربانان! ( 1
محمّد بن نعمان- قدّس اللَّه روحه- رسید، حامل نامه گفته است که آن را از ناحیهاي متّصل به حجاز آورده، و مضمون توقیع این
است: این نامهاي است به برادر با ایمان و دوست رشید أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان: شیخ مفید- أدام اللَّه اعزازه- که از
جمله پیمانهایی است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است. بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام بر تو اي دوست
مخلص در دین که در اعتقاد به ما با علم و یقین امتیاز داري. ما شکر وجود تو را به پیشگاه خداوندي که جز او خدائی نیست برده و
از ذات بیزوالش مسألت مینمائیم که رحمت پیاپی خود را بر آقا و مولی و پیغمبر ما محمّد و اولاد طاهرین او فرو فرستد، و به تو-
که پروردگار توفیقات را براي ص: 650 یاري حقّ مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانی که از جانب ما میگوئی
با صداقت افزون گرداند- اعلام میدارم که: به ما اجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر سازیم و موظّف بداریم که
آنچه به تو مینویسیم به دوستان ما که نزد تو میباشند برسانی. خداوند تمامی ایشان را به طاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و
عنایات خود مشکلات آنان را برطرف فرماید. ( 1) خداوند تو را به امداد خود بر دشمنانش که از دین او بیرون رفتهاند، پیروز
گرداند و در رسانیدن به کسانی که اطمینان به آنان داري به طرزي که إن شاء اللَّه مینویسم عمل کن. هر چند ما در جایی منزل
کردهایم، که از محلّ سکونت ستمگران دور است و این هم بعلّتی است که خداوند صلاح ما و شیعیان با ایمان ما را تا زمانی که
دولت دنیا از آن فاسقان میباشد در این دیده است، ولی در عین حال از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزي از آن بر ما
پوشیده نمیماند. ما از لغزشهائی که از برخی شیعیان سر میزند از وقتی که بسیاري از آنان میل به ص: 651 بعضی
از کارهاي ناشایستهاي نمودهاند که نیکان گذشته از آنان احتراز مینمودند و پیمانی که از آنان براي توجّه به خداوند و دوري از
زشتیها گرفته شده و آن را پشت سر انداختهاند اطّلاع داریم، گویا آنان نمیدانند که ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و
یاد شما را از خاطر نبردهایم، و اگر جز این بود از هر سو گرفتاري به شما رو میآورد و دشمنانتان، شما را از میان میبردند، تقوا
پیشه سازید و به ما اعتماد کنید و چاره این فتنه و امتحان را که به شما رو آورده است از ما بخواهید امتحانی که هر کس مرگش
رسیده باشد، در آن نابود میگردد و آن کس که به آرزوي خود رسیده باشد از ورطه آن به سلامت میرود. آن فتنه و امتحان
علامت حرکت ما و امتیاز شما در برابر اطاعت و نافرمانی ما است، خداوند هم نور خود را کامل میگرداند هر چند مشرکان
نخواهند. ( 1) با تقیّه خود را از دشمنان نگاهدارید و از افروختن آتش جاهلیّت پرهیز کنید. کسانی که در این فتنه بجاهاي پنهان؛
پناه نبرده و در سرزنش آن، راه پسندیده گرفتهاند. چون ماه جمادي الاولی سال جاري فرا رسید، شما باید از آنچه در آن ماه روي
صفحه 164 از 174
میدهد، عبرت بگیرید، و از آنچه بعد از آن واقع میشود، از خواب غفلت بیدار شوید. عنقریب علامت آشکاري از آسمان براي
شما پدید میآید و نظیر آن در زمین نیز ظاهر میگردد که مردم را اندوهگین میکند و بوحشت میاندازد. آنگاه مردمی که از
ص: 652 اسلام خارج شدهاند بر عراق مسلّط میگردند و به واسطه سوء اعمال آنان أهل عراق دچار ضیق معیشت
میشوند، سپس این رنج و زحمت با مرگ یکی از اشرار از میان میرود؛ و از مردن او پرهیزگاران خیر اندیش خشنود میگردند، و
مردمی که از اطراف عالم آرزوي حجّ بیت اللَّه دارند، به آرزوي خود میرسند و به حجّ میروند. هر مردي از شما باید به آنچه که
بوسیله دوستی ما به آن تقرّب میجست عمل کند. و از آنچه مقام او را پست میگرداند و خوش آیند ما نیست اجتناب نماید زیرا
خداوند بطور ناگهانی انسان را برانگیخته میکند؛ آنهم در وقتی که توبه سودي بحال او ندارد و پشیمانی او را از کیفر ما نجات
نمیدهد، خداوند تو را به رشد و کمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعهاش توفیق دهد!. نسخه توقیع به دست خطّ
مبارکش که بر آن سلام باد!: ( 1) این نامهاي است از ما به تو؛ اي برادر و اي ولیّ، و اي مخلص در محبّت ما، و اي پاك و یاور
وفادار- خداوند با دیدهاي که خواب ندارد تو را حراست فرماید- پس آن را خوب نگاهدار، و بر خطّی که مرقوم داشتیم بدان چه
تعهّد نمودیم اظهار مدار و نشان کسی مده، ص: 653 و مفاد آن را به کسی رسان که نزد او آرام میگیري، و
360 - و نامه ( جماعت ایشان را سفارش کن که به خواست خدا بدان عمل کنند، و صلوات خدا بر محمّد و آل پاکش باد. ( 1
دیگري از جانب آن حضرت علیه السّلام در تاریخ پنجشنبه بیست و سوم ذو الحجّه سنه چهار صد و دوازده به او رسید، و من آن را
از عبد اللَّه- رابط در راه او- به الهامشده حقّ و دلیل او؛ استنساخ کردم. بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، سلام خدا بر تو باد! اي یاريکننده
حقّ، اي خواننده به سوي او با کلمه صدق و راستی، پس ما با تو حمد و ثناي خدایی را گوییم که جز او معبودي نیست، او
پروردگار ما و پدران نخستین ما است، و از تو درخواست صلوات بر پیامبر و آقا و مولایمان محمّد خاتم الأنبیاء و بر أهل بیت پاك
و طاهرش را میکنیم. و بعد؛ ما نظر به مناجات تو نمودیم- خدا بدان سببی که به اولیاي خود بخشیده تو را حفظ فرماید و از کید
دشمنانش حراست نماید، و حاجات ما را در مکانی که در قلّه کوه بر ایمان برپا شده برآورد- از ناحیهاي ناشناس با گذر از جنگلی
، انبوه بزودي نزد تو آئیم، پناه به آن صحرایی بردیم که عاري از ایمان بود، و نزدیک بود فرود ما به زمینی هموار الاحتجاج، ج 2
ص: 654 بدون بعد دهر و روزگار و تطاول زمان واقع شود و بزودي خبري از ما بتو خواهد رسید که اوضاع را بر ایمان تجدید
میکند که بوسیله آن میتوانی بفهمی راه تقرّب به ما با اعمال و کردار چیست، و خداوند با رحمت خود تو را موفّق بدارد، پس
این گونه باش- خداوند با دیدهاي که خواب ندارد تو را حراست فرماید- و خود را براي رویارویی با آن آماده کن، که در آن جا
جماعتی هلاك شد که کشت باطل نمودند براي ترساندن أهل باطل، و به جهت نابودي ایشان دل أهل ایمان شاد گشت، و مجرمان
بدین جهت محزون و ناراحت شدند. ( 1) و نشانه حرکت و انتقال ما از این شرّ حادثهاي است در حرم معظّم از رجس و پلیدي
فردي منافق و مذموم، که خون را به ناحق میریزد و به عمد کید با أهل ایمان مینماید و به جهت ظلم و عدوانی که اینان میرساند
به هدف خود نائل نمیشود، زیرا ما در اطراف با دعایی که از پادشاه زمین و آسمان پوشیده نیست ایشان را حفظ میکنیم، و بهمین
خاطر دلهاي اولیاي ما آرام گرفت، و باید با کفایت به ما اعتماد کنند، هر چند این فاجعه دردناك ایشان را به وحشت انداخت، و
عاقبت با زیبایی صنع خداوند سبحان براي ایشان پسندیده خواهد بود بشرط آنکه از گناهان ممنوع و نهی شده اجتناب ورزند.
1) و ما با تو اي دوست مخلص که در راه ما با ظالمان مجاهده میکنی عهد میبندیم، و امیدوارم ) ص: 655
خداوند تو را همان گونه که گذشتگان از اولیاي صالح ما را یاري کرد تو را با نصرت خود تأیید فرماید، زیرا هر که براي خداوند
رعایت حال برادران دینی خود را بنماید، و حقوق الهی را به مستحقّانش پرداخت نماید، چنین فردي از فتنه و گرفتاري آینده و رنج
و زحمت تاریک و مشرف آن در امان خواهد بود، و هر کدامشان نسبت به نعماي الهی- که عاریت او است- بخل ورزد؛ همانها
که امر به صله آنها نموده، یک چنین فردي در دنیا و آخرت قرین خسران و زیان خواهد بود، و چنانچه شیعیان ما- خدا به طاعت
صفحه 165 از 174
خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاي به عهدشان اجتماع میشدند نه تنها سعادت لقاي ما از ایشان به تأخیر نمیافتاد، که سعادت
مشاهده ما با شتاب بدیشان میرسید و اینها همه در پرتو شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت بما میباشد، بنا بر این هیچ چیز ما
را از ایشان محبوس نمیدارد جز اخباري که از ایشان بما میرسد و ما را مکروه و ناراحت میسازد و از ایشان انتظار نداریم، و تنها
از خدا باید یاري خواست و او براي ما کافی و نیکو کارگزار و پشتیبانی است، و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشیر و
نذیر؛ محمّد و آل پاکش باد!. و در حلول ماه شوّال در سال چهار صد و دوازده [هجري] این نامه کتابت شد: ص:
656 نسخه توقیع به دست مبارك آن حضرت علیه السّلام: این نامه ما به جانب تو است، اي دوست الهامشده حقّ تعالی، و به املاء و
خطّ فرد ثقه و مطمئن ما میباشد، پس آن را از همه مخفی دار، و آن را تا کن و یک نسخه از آن تهیّه کن تا آن را به دید یکی از
اولیاي ما- خداوند همهاشان را مشمول برکت و دعاي ما فرماید- که از امانتداري او مطمئنّی به خواست خدا برسان. و الحمد للَّه، و
درود بر سرورمان محمّد و آل پاکش باد!. ص: 657
« احتجاج